معرفی وبلاگ
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است. این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حـریـم مـقـدس وارد نـشوید. ای هـمسـفران ! لازمـه ی ورود به این سـرزمیـن ، داشـتـن دل هایـی پـاک و بی آلایش است. حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس حماسه ها آفریدند.
دسته
پيوندهاي روزانه
زن ، دفاع مقدس و امنیت ملی
زنان و حضور در عرصه های نبرد
تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس
تأثیر عوامل معنوی در امنیت زنان ایثارگر
حماسه عاشورا نقطه عطف حضور زنان
ممکن ساختن غیرممکن‌ها
صلح بدون جنگ؟
هیچ وقت جنگ‌طلب نبودیم
ترحم بر پلنگ تیزدندان؟
راه قدس از کربلا می‌گذرد
خرمشهر چه شد؟
چرا حمله نمی‌کنید؟
زنان قهرمان در دوران جنگ
از قرآن سوزی تا تمدن سوزی
فرزند خاک، تصویر تازه زنان در دفاع مقدس
زنان قهرمان کشور ما
زنان آثار ارزشمندی درباره دفاع مقدس خلق کرده‌اند
فیلم مستند هشت سال دفاع مقدس
آلبوم تصاویرسرداران شهید
عملیات ثامن الائمه
بسیار مهم و خواندنی و عمل کردنی
مناجات شهدا با خدا
شهادت طلبی
ترور یا دفاع از کیان اسلام؟
شهید معصومه خاموشی
طلبه صفر کیلومتر!
زن نه شیرزن!!!
روزشمار دفاع مقدس
سجده باپیشانی سوراخ
دوکوهه
وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش
عراق
سُرفه ای کن تا بدانم هنوز نفس می کشی!
شهید احمد کشوری
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی
ولایت فقیه ، تداوم امامت
گلزار زندگی
جسم نحیفان کجا و بار کجا...
چهل حدیث در مورد شهید و شهادت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 875289
تعداد نوشته ها : 1009
تعداد نظرات : 11
جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس
 مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان
 جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس استان يزد
  مسابقه وبلاگ نويسي معبر
نقش زنان در دفاع مقدس

Rss
طراح قالب
GraphistThem231

چکیده

از مشارکت سیاسى اجتماعى زنان معاصر ایران و از حضور آنان در دفاع از کشور، بسیار سخن گفته شده اما کمتر، مصداقى از آن ارائه گردیده است. حوادث پس از پیروزى انقلاب اسلامى و به ویژه دفاع مقدس نیز از این قاعده مستثنى نیست. آیا سخن از مشارکت زنان، یک تعارف سیاسى است؟ اگر تعارف نیست مصداق هاى آن چیست؟ مقاله حاضر مى کوشد گوشه اى از فعالیت هاى همه جانبه زنان را در دفاع مقدس به مثابه یکى از مهم ترین وقایع این مرز و بوم به تصویر بکشد.

کلید واژه ها: دفاع مقدس ـ زنان ـ مشارکت زنان در دفاع ـ مصادیق مشارکت در جنگ.

مقدمه

در متون تاریخى، اغلب از نقش حرمسرایى زنان دربارى و از تأثیر زنان غرب و شرق زده یا به اصطلاح روشنفکر بر تحولات اجتماعى سخن به میان آمده، ولى زنانى که در حادثه گریبایدف، جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، کشف حجاب، قیام 30 تیر 1331 و... مشارکت داشته اند، توده زنان مسلمانى بوده اند که گوش به فرمان مراجع تقلید و به منظور انجام تکلیف شرعى و الهى پا به میدان مبارزه گذاشتند. از دهه 1340 تا پیروزى انقلاب اسلامى، این زنان حضور گسترده تر و مستمرترى از خود نشان دادند، علت آن، اولا: خودباورى بیشترى بوده که امام خمینى(ره) در زنان پدید آورد. ثانیا: لبیک آنان به دعوت امام براى حضور سیاسى اجتماعى بوده است.

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، زنان هنوز نیاسوده و خستگى یک مبارزه طولانى علیه رژیم پهلوى را از تن بیرون نکرده بودند که بار دیگر بر خود تکلیف دیدند براى دفاع از انقلاب، به ایفاى نقش هاى تازه تر و مؤثرتر در عرصه هاى جدیدتر بپردازند، از این رو، شرکت در بحران هایى را که در گوشه و کنار کشور، بویژه در کردستان بر پا شد، جزء وظیفه خود دانستند، ولى آنچه بعد از حدود 5/1 سال پس از پیروزى، زنان را به کمک و مساعدت بیشتر طلبید، دفاع مقدس است که هشت سال نظاره گر رشادت هاى زنان و مردان این مرز و بوم بود، بنابراین، و به علت گستردگى فداکارى زنان در عرصه دفاع مقدس، احصاء همه آن ایثارگرى ها ممکن نیست، و در هر نوشته اى و در این نوشته تنها مى توان به بخش کوچکى از آن اشاره کرد:

نقش رزمى

اولین مسئولیتى که زنان در دفاع مقدس، به صورت خودجوش و همپاى مردان بر عهده گرفتند، جنگیدن با دشمن بعثى در جنوب و مزدوران داخلى در کردستان بود، حتى آنان، کوکتل مولوتف ساختند، تا به جنگ تانک هاى عراقى بروند که قصد داشتند از مرز شلمچه بگذرند. البته تهیه و به کار بردن کوکتل مولوتف، ابتدایى ترین کار رزمى خواهران و زنان به شمار مى آمد، بعدها آن ها خود را به سلاح مجهز کردند تا مردانه با دشمن بجنگند، از جمله:

در قبرستان خرمشهر زن 65 ساله اى را دیدم که تفنگ ام یک بر دوش داشت. گفتم: مادر چه مى کنى؟ گفت: پسر و دخترم آنقدر جنگیدند تا شهید شدند و اینجا خفته اند. مى روم راه شان را ادامه دهم، هر چه او را منع کردم، نپذیرفت و گفت: باید از دینم دفاع کنم. این تنها وظیفه شما پسرانم نیست، بلکه وظیفه من هم هست، جنگید و سرانجام با ترکش خمپاره شهید شد.

زنان رزمنده در خرمشهر، کارهاى دیگرى را نیز بر عهده داشتند که مراقبت از تسلیحات، تسلیح رزمندگان، نگهبانى از پیکر شهداء، توزیع سلاح بین رزمندگان از آن جمله بوده است. در جبهه هاى دیگر هم وضع به همین صورت بود. مثلاً:

ـ در گیلان غرب، یک زن، چند سرباز عراقى و در شادگان، چهار شیر زن، هشت سرباز بعثى را به اسارت درآوردند.

ـ خانم فاطمه نواب صفوى، به همراه گروه چریکى شهید چمران و در ناحیه سوسنگرد، اسلحه به دست گرفت و جنگید.

ـ یک زن سوسنگردى با آرد مسموم نان پخت و با آن تعدادى از عراقى ها را از پاى درآورد.

ـ و باز در این شهر مادر شهید الحانى، یازده سرباز عراقى را به خانه اش دعوت مى کند، به آنها غذا مى دهد، و زمانى که آن ها به استراحت پرداختند و به خواب رفتند، در اتاق را قفل مى کند و بسیجى ها را با خبر مى سازد، و خود او هم با چوب دستى به جان بعثى ها افتاد. داستان این زن شجاع را مقام معظم رهبرى، این گونه نقل کرده است:

«به خاطر دارم در سوسنگرد خانم عرب مُسنى زندگى مى کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود این که چهل پنجاه سال داشت، خیلى شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع مى کرد. معروف بود که با چوب دستى، چند سرباز عراقى را از پا انداخته است.

صحنه هاى رزم زنان، اگرچه اندک بود، ولى اولاً تا پایان دفاع مقدس کم و بیش ادامه یافت، و ثانیاً، تأثیر عمیقى بر روحیه رزمندگان داشت. به علاوه، زنان نقش هاى اطلاعات رزمى فراوانى را انجام دادند. خانم حورسى از مدافعان خرمشهر در این باره مى گوید: «ما از آن لحظه اى که به نیروهاى شناسایى ملحق شدیم، کار شناسایى دشمن، خنثى کردن بمب، شناسایى ضد انقلاب و پیدا کردن رد پاى آن ها در شهر و روستاها را دنبال کردیم. نوع دیگرى از کار اطلاعاتى و امنیتى را خواهران بسیجى انجام مى دادند، مثلا آن ها در لباس امدادگر و پرستار به شناسایى منافقینى دست مى زدند که به صورت ناشناس به بیمارستان ها سر مى زدند، تا به تعداد شهداء و مجروحان جنگ و... دست پیدا کنند، و آن را در اختیار عراق قرار دهند.

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/30 6:37

چکیده

دوران هشت سالة دفاع مقدس، خاطرات، عملکردها و اقدامات بسیار درخشانی از حضور پرحماسة بانوان و شیرزنان ایرانی در خود به یادگار گذاشته است. این خدمات در واقع در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، هنری، سیاسی و حتی نظامی همراه و همگام با مردان حماسه‌آفرین در زمان جنگ، امری پیش پا افتاده نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشته و آن را نادیده انگاشت.

بانوان ایرانی در این مدت هشت ساله نشان دادند که به راستی لیاقت افتخار آفرینی برای جامعة خویش را خواهند داشت. آنها هم در صحنة نبرد به صورت رویارویی مستقیم با دشمن اشغالگر و مهاجم مصاف کردند و هم در پشت جبهه و در عرصه‌های مختلف منشأ خدمات گرانبهایی گردیدند که تاریخ انسانیت و ارزشها الی‌الابد از آن همه خدمات ایثارگرانه، به نیکی یاد خواهد نمود.

همچنین این مقاله، در کنار مرور اقدامات و عملکردهای بانوان ایثارگر در جبهه و پشت جبهه، به بیان بایسته‌هایی در زمینة نشر فرهنگ دفاع مقدس توسط بانوان در دوران کنونی ـ یک نسل یا ربع قرن از آغاز دفاع مقدس گذشته است ـ پرداخته و ضرورت حضور بانوان، جهت انتشار فرهنگ دفاع مقدس در دوران کنونی را ضروری می‌داند.

اصطلاحات و لغات کلیدی:امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، فرهنگ و ارزشها، بانوان، بسیج

دفاع مقدس و نقش چشمگیر بانوان در آن

بانوان ایثارگر ایرانی با داشتن تجارب ذیقیمت از حضور در صحنة اجتماع در دوران پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، در طول مدت هشت سال دفاع مقدس به افتخارآفرینی خویش ادامه داده و حتی در برخی از صحنه‌ها، جلودار مردها در امر پشتیبانی از دفاع مقدس و جنگ تحمیلی بوده‌اند و به تعبیر امام خمینی:

«... حظ اینها و زحمات اینها، بیشتر از مردها باید گفت. برای این که وقتی که بانوان می‌آیند، در میدان؛ قوة مردها دو چندان می‌شود یا ده چندان می‌شود...».1

خدمات و عملکرد اقشار مختلف زنان و بانوان ایرانی در طول دفاع مقدس، در واقع تداوم عملکرد درخشان آنها در طول نهضت و انقلاب اسلامی بوده است؛ منتهی به گونه‌های دیگر و به شکل فعالیت و عملکردهای داوطلبانه.

حضرت امام با یادآوری این خدمات شایستة بانوان، ضمن تقدیر از فعالیت‌های مختلف بانوان ایرانی، خطاب به آنها فرمودند:

«... امیدوارم که همان‌طوری که شما خانمها در همة اموری که مربوط به پیشرفت اسلام در قبل از این انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از انقلاب داشتید، به همین نحو خداوند توفیق بدهد به شما که با تعهد باقی باشید و خدمت کنید، به این کشوری که در زیر ستم ستمکاران پایمال شده بود...». 2

تعمق در این فرمایش امام، مشخص می‌کند که هدف جامعة اسلامی از فراهم ساختن زمینة شرکت زنان در فعالیت‌ها و از جمله دفاع مقدس، چیزی از اقدام مسئولانة آنها در جهت پیشرفت اسلام و پیشبرد انقلاب و صدور ارزشها نبوده است.

حماسه‌آفرینی زنان در معرکة جنگ و نقش آنان در خط مقدم

اصلی‌ترین حماسه‌ها و عملکرد درخشان بانوان ایرانی در خط مقدم جنگ، تنها به امداد و کمک‌رسانی به موقع آنها به مجروحین و زخمی‌های جنگ و نیز خدمات‌رسانی به موقع در امور تغذیه و تهیه کردن و فراهم ساختن خوراک و پوشاک برای رزمندگان خلاصه نمی‌شود؛ بلکه مهم‌تر از همه، شجاعت‌هایی بوده است که برخی از بانوان ایرانی در خط اول جنگ و بخصوص در ابتدای شروع جنگ تحمیلی و درست در زمانی که خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، از چندین نقطة مرزی مورد تجاوز قرار گرفته بود، به نمایش گذاردند، به طوری که می‌توان به جرأت گفت اگر اقدامات، تشویق‌ها، حمایت‌ها و شرکت مؤثر و مستقیم بانوان ایرانی در استان‌ها و شهرها و بخصوص آبادی‌های مرزی کشورمان در ابتدای جنگ، علیه دشمنان نظام و در مقابله با عناصر فریب‌خوردة داخلی نبود، چه بسا دشمنان در همان ابتدای جنگ تحمیلی، به اهداف و اغراض شوم خود ـ یعنی تصرف و اشغال سریع‌تر مناطق مرزی کشور ـ توفیق می‌یافتند؛ اما این روحیة شهادت‌طلبی و بی‌باکی بانوان غیور ایرانی در داخل شهرها و آبادی‌های خالی از مردان (بیشتر مردها در این زمان در خط مقدم جبهه به دفاع و مقابله با دشمن مشغول بودند)، و تشویق‌ها و روحیه‌بخشی آنها به مردان و فرزندان جنگجوی خود، مبنی بر ماندن در شهر و مقاومت ورزیدن و دفاع کردن از خاک و سرزمین خود، در همان ابتدا دشمن را با دژی مستحکم مواجه ساخت که هرگز تصور آن را نکرده بود.

به نظر می‌رسد دشمن قبل از هجوم به خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، در این خیال خام بود که پس از هجوم همه‌جانبه‌اش به مرزها، شهرها و آبادی‌های ایران و با جنگ روانی و انداختن رعب و وحشت در دل ساکنان آن ـ بخصوص بانوان و کودکان این مناطق ـ در واقع آنها را وادار خواهد ساخت که از شوهران مبارز خود بخواهند که با ترک کردن جبهة جنگ و دفاع، خانوادة خویش را به شهرهای امن برسانند و بدین‌وسیله، هم جلوی مقاومت شوهران و فرزندان خود را در برابر دشمن بگیرند و هم خود بانوان با ترک گفتن منطقه و خالی نمودن شهرها، از یک طرف باعث تضعیف روحیة عناصر خط مقدم گردیده و از طرف دیگر از حجم نیروهای مؤثر جبهة مقاومت بکاهند و بعلاوه با ترک کردن منطقه، موقعیت پشت جبهه را خالی کرده و این فرصت را به دشمن می‌دادند که با دور زدن سپاه مقاومت کننده و سپس داخل شدن به شهر بی‌دفاع و خالی از سکنه، با سرعت هرچه تمام‌تر، مناطقی از ایران را به اشغال و تصرف خود درآورند و مقاومت افراد خط مقدم را فرو شکسته و تعداد بسیاری از مدافعین را به اسارت خود درآورند.

اما این خیال مذبوحانة دشمن بعثی، با جانفشانی و شجاعت شیرزنان ایرانی و روحیة بالای آنها، در مقاومت کردن و تشویق بی‌امان همسران و فرزندان خود به مقاومت و عدم ترک صحنه و باقی ماندن در منطقه ـ علیرغم وحشت و ناامنی ـ و درست در زمانی که شهر، آماج حملات زمینی و هوایی آنها قرار داشت، در همان ابتدا نقشه‌های آنان را نقش بر آب کرده و فرصت آماده شدن، بسیج مردمی و انسجام را به نیروهای نظامی و دفاعی کشور داد. بطوری که در پرتو چنین حرکت شجاعانة آنها، دشمن نه تنها به اشغال سریع مناطق مرزی کشور ما توفیق نیافت، بلکه پس از اندک زمانی زد و خورد با ساکنان محلی ـ که علیرغم فشارها و وحشتهای فراوان ـ حاضر به تخلیة منطقة خود نشده بودند و همچنین مقاومت‌ها و هجوم‌های رزمندگان اسلام، از خاک ایران عقب نشستند.

بنابراین اگر گفته شود که یکی از اصلی‌ترین عوامل زمین‌گیر شدن ارتش بعث عراق در استان‌های مرزی کشورمان، در پرتو عملکردها و اقدامات مؤثر بانوان ایرانیِ مستقر در آبادی‌ها و شهرهای مرزنشین و حدّت ذهن و جانفشانی آنها بدست آمده است، سخنی به گزاف گفته نشده است.

در عین حال شور و شوق بانوان ایرانی، جهت حضور مؤثر آنها ـ حتی در درون جبهه و در خط مقدم ـ تا پایان دفاع مقدس باقی ماند تا آنجا که حضرت امام در سخنرانی خویش،3 به این مطلب و شور و اشتیاق بانوان اشاره دارند.

ام وهب‌های عرصة دفاع مقدس

زنان فداکار ایرانی در طول هشت سال دفاع مقدس، بارها و بارها ـ چونان ام وهب معرکة کربلا ـ حماسه آفریدند و تشویق و ترغیب‌های این شیرزنان در پشت جبهه، عامل اصلی در گرما بخشیدن به حال و هوا و فضای جبهه حق علیه باطل بود که در برخی از وصیتنامة شهدای گرانقدر در هنگام وصیت به مادران خویش نمودار شده است.

هیجان و تشویق‌های زایدالوصفی که این بانوان در هنگام پوشیدن لباس رزم بر اندام رشید فرزندان و همسران فداکار خویش داشتند، در هیچ جای دنیا و انقلابات دیگر کشورها مثل و مانند نداشته و نخواهد داشت.

این حرکت شجاعانة آنها در روحیه بخشیدن به مبارزان اسلام بسیار مؤثر واقع می‌شد به عنوان مثال در قسمتی از وصیتنامة شهید علی عسکر شاهی اعزامی از استان یزد، این مطلب به نحوی زیبا و افتخارآمیز، تبلور روحیه‌ای را که مادر این شهید قبل از رهسپار ساختن فرزندش به جبهة جنگ، به جان و دل شهید خود بخشیده است به زیبایی هر چه تمام‌تر و در قالب عباراتی دلنشین به تصویر کشیده است و این اقدامات، پتانسیل واقعی و اصلی دفاع مقدس بود که توسط بانوان ایرانی صورت گرفت.

«... مادرم چه خوب مرا داماد کردی. آن لحظه‌ای که تصمیم به ازدواج گرفتم، شما با دست خود، لباس دامادی را ـ که همان لباس سپاه بود ـ به تنم کردی و عاقبت تبدیل به کفنم شد. مادرم! برایم خوب عروسی پیدا کردی! این مراسم ازدواج در کنار کارون انجام گرفته. مادر! شما مرا به طرف حجله‌گاه سنگرم فرستادی و من هم عاشقانه عروس شهادت را در آغوش گرفتم. پس بنابراین نباید جامة سیاه بر تن کنی...».

همین شور و اشتیاق بانوان ایرانی است که در کلام امام4 از آن به عنوان نیروی مضاعفی، یاد شده است و باعث تقویت روحیة مردان در عرصة دفاع مقدس می‌گردید.

نشر فرهنگ و ارزش‌های دفاع مقدس

دور ماندن بانوان از صحنه در موقعیت کنونی، به این عنوان که اکنون جنگ مستقیم و نظامی خاتمه یافته است، یکی از آفت‌های خطرناکی است که تأثیرات زیانبار آن، به مرور زمان، جامعة انقلابی و فعال ما را از درون به اضمحلال کشانده و آن را بسیار زشت‌تر از اشغال و تصرف نظامی، به دست دشمن می‌سپارد و خفت و ذلت آن تا بدان حد خواهد بود که حتی بازگشت به شرایطی ابتدایی اتمام جنگ نیز، به سالها وقت، سرمایه و برنامه‌ریزی مجدد نیازمند است.

بنابراین وجوب و لزوم باقی ماندن بانوان در صحنه، حتی پس از اتمام جنگ فیزیکی جنگ و دفاع مقدس، امری بدیهی و روشن خواهد بود. این حضور بانوان در صحنه، پیامدها و نتایج مثبت در زمینه‌های مختلف به همراه خواهد داشت که در این مقاله به یک بعد آن ـ یعنی نقش زنان در نشر و تعمیم فرهنگ دفاع مقدس ـ می‌پردازیم.

1ـ بانوان ایثارگر و حافظ ارزش‌های دفاع مقدس، به عنوان محورها و عاملان اصلی در تداوم و نشر فرهنگ دفاع مقدس:

گمارده شدن و به کار گرفتن آن قشر از زنان جامعه ـ به عنوان بانوان ایثارگر و دست‌اندرکار در امور جبهه در دوران دفاع مقدس ـ در رأس امور اجرائی و برنامه‌های اصلی و پست‌های کلیدی از یک طرف و تداوم همکاری آنها در جهت حفظ و صیانت و نشر هر چه مؤثرتر فرهنگ دفاع مقدس در میان بانوان، رغبت، اشتیاق و علاقة بانوان نسل جدید را که دوران حماسة دفاع مقدس درک ننموده‌اند، به آشنا شدن با حال و هوای آن روزها و درک ملموس‌تر نقش خویش به عنوان حافظ خون شهدا و پاسدار ارزش‌های انسانی، افزون خواهد ساخت.

زیرا آنچه امروزه بیش از هر چیز در قشر جوان ایرانی تأثیرگذار است، نقش عمل و اجرا و صورت عملی و اجرایی کارها و نیز تبلور ارزش‌ها در عمل خواهد بود.

2ـ بهره‌گیری مناسب از هنرها و خلاقیت‌های بانوان هنرمند و خلاق در اقدامات تبلیغاتی و تعمیم فرهنگ و ارزش‌های دفاع مقدس:

در زمینة بکارگیری و استفاده از نیروهای خلاق و صاحب ذوق و استعداد، همیشه باید به این سخن ارزشمند مولایمان علی(ع)5 عنایت داشته باشیم که شبیه به این مضمون فرموده‌اند که هرکس را که دوستان و نزدیکانش او را واگذارند، بیگانگان پذیرایش خواهند بود.

بنابراین لازمست، با برنامه‌ریزی اصولی و درست و بدور از سلیقه‌گرایی و با مشورت کردن با کارشناسان خبره و متعهد، در کنار سود جستن از نیروی فکری و لسانیِ مربیان و آموزگاران متعهد، در زمینة نهادینه ساختن ارزش‌های دفاع مقدس در سطوح پائین مدارس و حتی از مهدکودک‌ها و آمادگی‌ها، با استفاده از وسایل و ابزار پیشرفته و اقناعی جدید، فرزندان و نوباوه‌گان دختر جامعه را ـ که در آینده مادران فردای جامعه خواهند بود ـ با ارزش‌های اسلامی ـ مذهبی و اندیشه‌های ارزشی دفاع مقدس آشنا کنیم.

البته در این زمینه باید به هوش باشیم و باور داشته باشیم که این دختران خردسال امروز، با توجه به رشد و پیشرفت سریع علمی که در دختران ایجاد شده و مسلماً نیز در آینده بسیار بیشتر از این خواهد شد، بخش بزرگی از نیروهای اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و حتی سیاسی و اداری جامعة ما را تشکیل خواهند داد و بنابراین تأثیرات مستقیم آنها ـ چه در نهادهای خصوصی و خانوادگی و چه در نهادهای کلان اداری و رسمی ـ بر کودکان نسل‌های بعدی، به بالاترین حد افزایش خواهد یافت. به همین دلیل ارزشی ساختن نوباوه‌گان و دختران خردسال امروز و آشنا ساختن آنها با مفهوم عملی ارزش‌های دفاع مقدس و احیای خاطرات و اقدامات سلحشورانة رزمندگان در جبهه و نیز توجیه آنها نسبت به سؤالات و نکات مبهمی که ممکن است، برای آنها در آینده پیشامد کند، در واقع نسل سوم و نسل‌های بعدی جامعة اسلامی را با ارزش‌های دفاع مقدس همراه و همگام خواهد ساخت.

«... درود بی‌پایان بر زنان متعهدی که اکنون در سراسر کشور به تربیت نوباو‌گان... اشتغال دارند...» 6

در هر حال، بانوان ما نباید از این نکته غافل شوند که حیاتی بودن حضور مؤثر و متعهدانة آنها، تنها در طول دفاع مقدس خلاصه نشده است؛ بلکه جامعة اسلامی ما که اکنون از تمامی جهات، مورد هجمة دشمنان خارجی و داخلی قرار گرفته است، بیش از همه زمان‌های دیگر و حتی بیش از دوران انقلاب و دفاع مقدس، به حضور مؤثر و متعهد آنها در جامعه نیازمند است.

بانوان ما باید، آگاه باشند که هنر متعهدانه، ذوق و خلاقیتِ توأم با ارزش، اقدام و کار عملی با نیتی الهی در وجود آنها مورد نیاز است تا در پرتو آن، فرهنگ ارزشمند دفاع مقدس در دل و جان کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی مردان و همسران آنها باقی بماند و این نصیحت امام راحلمان را، جهت حضوری همیشگی در صحنه مدنظر داشته باشیم که می‌فرمایند:

«... مطمئن باشید که تا شماها در صحنه هستید... و جوان تربیت می‌کنید، این اسلام به پیش برود...» 7

پی‌نوشتها:

1. صحیفه امام، ج 13، ص 25.

2. همان، ج 19، ص 183.

3. همان، ج 16، ص 13.

4. همان، ج 19، ص 183.

5. نهج‌البلاغه، حکمت شماره 14.

6. صحیفة امام، ج 14، ص 317.

7. همان‌، ج 19، ص 185.

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/30 6:36

جنگ بخشى از حافظه تاریخى نسل ما را از آن خود کرده است. پس طبیعى است که جاى پاى دورانى را که به دفاع مقدس مى‏شناسیم، در ادبیات ببینیم. نویسندگان زن نیز به سهم خود در این وادى، آثارى را عرضه کردند. این آثار را مى‏توان از دو منظر مورد توجه قرار داد. بخشى که به سال‏هاى دفاع مقدس مى‏پردازد و بخشى که دوران پس از جنگ و بازتاب آن را بر نسل بازمانده در نظر مى‏گیرد.

بخش نخست:دوران جنگ تحمیلى

در بخش نخست ما بیشتر با نهضت خاطره‏نویسى روبه‏رو هستیم که تلاش مى‏کنند تاریخ شفاهى ما را که بخشى از هویت این سرزمین را شکل مى‏دهد، به صورت ماندگارى ثبت نمایند. در این میان تعداد اندکى از این آثار، توانسته‏اند قابلیت داستانى بیابند و از روایت‏گویى محض فراتر بروند و درک و شناخت و تصویر ملموسى از آن دوران و مناسبات و روابط جارى در آن در اختیار مخاطب نهند. از آنجا که در این مقاله فقط به آثارى از نویسندگان زن مى‏پردازیم که در قالب داستان بلند، رمان و یا مجموعه داستان درباره حضور زنان در دفاع مقدس ارائه شده‏اند، چند نمونه از خاطرات و زندگینامه داستانى هم که قدرت تأثیرگذارى و ماندگارى بیشترى دارند، مورد بررسى قرار مى‏گیرد.

1. زندگینامه داستانى

یکى از بهترین نمونه در این زمینه «دا» نوشته «سیده اعظم حسینى» براساس خاطرات سیده زهرا حسینى است. در این اثر، فضاسازى به واسطه جزئیات و ظرایف، سمت و سویى کاملاً داستانى یافته و اشیاء، بوها، صداها، رنگ‏ها و خواب‏ها و هر چیز معمولى که دور و برمان است، کارکردى معنادار را در روایت مى‏یابد. به همین دلیل ما را به درون آن موقعیت هولناکى مى‏کشد که هرگز آن را تجربه نکرده‏ایم ولى پس از خواندن کتاب، دیگر نمى‏توانیم آن را فراموش کنیم؛ مخصوصا که مدام چیزى در درون‏مان به ما یادآورى مى‏کند که تمام این اتفاقات تکان‏دهنده، بخشى از زندگى و جوانى یک زن است. زنى که مرگ را در صداى آژیر خطر یا بمباران هوایى تجربه نکرده است، بلکه با آن چشم در چشم مواجه‏شده و سردى و تلخى آن را تا عمق جان حس کرده و زندگى را از دل مرگ بیرون کشیده است.

«یکشنبه آخر» نوشته «معصومه رامهرمزى» نیز روایتى زنانه و موفق از جنگ را به واسطه حضور دختر جوانى که جنگ از او آدم دیگرى مى‏سازد، ارائه مى‏دهد. یکى از جنبه‏هاى خاص کتاب این است که داستان را با پرداختن به گذشته شخصیت در پیش از جنگ آغاز مى‏کند و نویسنده به مخاطب اجازه مى‏دهد تا به حریم زندگى خصوصى‏اش راه یابد و از دغدغه‏ها، آرزوها و رویاهاى او باخبر شود. همین موضوع سبب مى‏شود که ما خود را با شخصیت دختر نوجوان غریبه ندانیم و به راحتى با سیر تحول و تکامل او در دوران جنگ همراه شویم و مراحل دگردیسى و تغییر یک دختر نوجوان ساده و معمولى به یک قهرمان را باور کنیم. نویسنده تلاش کرده است تا بین خاطره و روایت داستانى‏اش پیوند لازم را ایجاد کند، هرچند در بعضى قسمت‏ها از آنجا که مستند بودن خاطرات برایش اهمیت بیشترى داشته است، با کمرنگ کردن عناصر داستانى، بافت تاریخى و اجتماعى وقایع را برجسته‏تر کرده است.

«عروس جنوب» نوشته «شمسى خسروى» نیز از حضور دختر جوانى به عنوان پرستار براى بازگویى ناگفته‏هاى دوران اشغال خرمشهر بهره مى‏برد. نویسنده با انتخاب روایت اول شخص این امکان را فراهم کرده است که ما احساسات پنهانى او را به عنوان زنى که به ناگه زندگى‏اش به چیز هولناکى چون جنگ گره مى‏خورد، درک کنیم. البته نویسنده همواره سعى دارد جنبه‏هاى واقعى و تاریخى داستانش را حفظ کند، از این رو مجال کمترى براى شخصیت‏پردازى مى‏یابد و بسیارى از جزئیاتى که مى‏تواند فضاى آن دوران را برایمان ترسیم کند، از یاد مى‏برد.

«پوتین‏هاى مریم» نوشته «مریم امجدى» به واسطه حضور فعال نویسنده در موقعیت‏هاى مختلف، امکان مرور و بررسى بسیارى از رویدادهاى مهمى که در خرمشهر از اشغال تا آزادسازى روى داده است، فراهم مى‏کند. در واقع وقایعى چون تشکیل گروه خلق عرب، درگیرى‏هاى عقیدتى و سیاسى با گروهک مجاهدین خلق، نفوذ منافقین در سپاه، مظلومیت و مقاومت مردم براى حفظ خرمشهر و... حلقه‏هایى از زنجیره زندگى زنى هستند که براى دفاع از شهرى که با خاطرات کودکى‏اش گره خورده است، کلت به کمرش مى‏بندد و اسلحه ژسه در دست مى‏گیرد.

2. رمان‏ها و مجموعه داستان‏هاى جنگى

«بلقیس سلیمانى» که سال‏ها به عنوان منتقد ادبى فعالیت مى‏کرد، در سه‏گانه خود شامل دو رمان «بازى آخر بانو»، «خاله بازى» و مجموعه داستان «بازى عروس و داماد» اشاراتى غیرمستقیم به جنگ تحمیلى دارد. هر دو رمان در اوایل دهه مهم 60 مى‏گذرد و «سلیمانى» به خوبى از عهده ترسیم فضاى پیچیده آن دوران برمى‏آید، او درگیرى‏هاى عقیدتى، انقلاب فرهنگى، درگیرى در کردستان و جنگ با عراق را در بسترى از روابط عاشقانه به نمایش مى‏گذارد. در این آثار همواره بافت اجتماعى زیر متن داستان به حساب مى‏آید و زندگى با رویدادهاى تاریخى دوران معاصر درهم مى‏آمیزد. درست است که داستان به بهانه رابطه عاطفى شخصیت‏ها شکل مى‏گیرد، اما توجه به طبقه اجتماعى و فرهنگى شخصیت‏ها، دگرگونى نظام ارزش‏هاى اخلاقى جامعه و دوران گذرا از روستا به شهر است که به این موضوع تکرارى، هویت تازه‏اى مى‏بخشد و وضعیتى را که شخصیت‏ها در آن گرفتارند، برایمان عمیق و جدى مى‏کند. در هر دو رمان، زنان از نسلى هستند که ناخواسته سرنوشت‏شان با انقلاب، جنگ و تبعات حاصل از آن گره خورده است، به طورى که هیچ یک نمى‏توانند در دورانى که آرمانگرایى، تعهد و تکلیف حرف اول را مى‏زند، به خواسته‏هاى عادى خود برسند و ناگزیر وارد بازى مى‏شوند که برآمده از شرایط بحرانى جامعه است.

مجموعه داستان «بازى عروس و داماد» نیز شامل 63 داستانک است که در ترکیبى از طنز و جدیت به موضوع مرگ مى‏پردازد. چند قصه از آن درباره شهادت است که ایده‏هاى تازه و بکرى را دارد که به دلیل بى‏توجهى نویسنده به ساختار مینى‏مالیستى، از دست رفته است.

در «سرود اروند»، نوشته «منیژه آرمین» ما با مهاجرت اجبارى زنان و خانواده‏هایشان در دوران جنگ روبه‏رو هستیم. هر چند مهاجرت در ظاهر براى رسیدن به یک مکان امن و آرام است، اما در واقع سفرى پالایش‏دهنده براى رسیدن به خودآگاهى است. دور شدن از محیط جنگ این مجال را فراهم مى‏آورد که ما با تبعات و مصائب تلخ آوارگى‏ها، ویرانى‏ها و از هم پاشیدن خانواده‏ها رویارویى صادقانه‏ترى داشته باشیم.

در چنین شرایطى است که زنان مهاجر در مواجهه با تناقض‏ها و تضادهاى زندگى در محیط جدید، به شناخت تازه‏اى از خود مى‏رسند. سلیمه مادر رنج‏کشیده‏اى که داغ همسر و زخم جنگ را بر تن دارد، به عنوان نقطه وصل و پیونددهنده تلاش مى‏کند تا از فروپاشى حریم خانواده‏اش جلوگیرى کند. در مقابل ربابه، همسر شهیدى که جنگ امکان زندگى مشترک را از او سلب کرده است، در برابر موقعیت‏هاى پیش‏آمده، نمى‏تواند به درستى عمل کند و دچار خطا مى‏شود.

بخش دوم:

دوران پس از جنگ

در این بخش اغلب آثار به تأثیر جنگ بر بازماندگان و خانواده‏هایشان مورد توجه قرار مى‏گیرد که در سه موضوع شهدا، جانبازان و اسرا مى‏توان به آن پرداخت.

1. خانواده شهدا

«راضیه تجار» یکى از پرکارترین زنان نویسنده در عرصه دفاع مقدس است. در این مقاله به دو مجموعه داستان «هفت بند» و «جاى خالى آفتابگردان‏ها» پرداخته مى‏شود. نگاه تجار به زن در این دو اثر، نگاهى آرمانى است. او از زن شخصیتى آسمانى خلق مى‏کند که همواره در انتظار به سر مى‏برد و به رابطه عاشقانه‏اى که به عنوان مادر یا همسر در گذشته با شهیدش داشته، دل خوش مى‏دارد. این زن‏ها غالبا راوى هستند و با خود سخن مى‏گویند و یا خاطرات و رویاهایشان را تعریف مى‏کنند، ولى از ابتدا تا انتهاى داستان هیچ تغییر و تحولى نمى‏یابند و همین موضوع باعث رکود و ایستایى داستان مى‏شود. زبان ادبى و شاعرانه تجار، نه تنها در خلق تصاویر زنده و بدیع موفق عمل نمى‏کند، بلکه مانع فضاسازى، توصیف جزئیات و روابط بین شخصیت‏ها مى‏شود و مجال اینکه ما به درون زندگى این زنان راهى یابیم، از دست مى‏رود.

کتاب «مهتاب»، نوشته «زهرا زواریان» نیز شامل چند داستان کوتاه درباره خانواده‏هاى شهدا است که بیشتر آنها چیزى در حد یک طرح ساده به نظر مى‏رسد و به دلیل فقدان کشمکش‏هاى درونى و بیرونى، قابلیت داستانى خود را از دست مى‏دهد. مضامین داستان‏ها غالبا تکرارى و شبیه به یکدیگر است و در نوع رویکردى که نویسنده نسبت به زنان در جنگ تحمیلى دارد، نکته جدید و تأثیرگذارى دیده نمى‏شود. زنان این اثر نیز، در انتظار بازگشت مردانى هستند که به جبهه رفته‏اند و این انتظار فقط با تداعى سلسله خاطرات گذشته در ذهن آنها ترسیم مى‏شود. نویسنده هیچ تلاشى نمى‏کند تا به تنهایى، اندوه و انتظار زنان داستان‏هایش عمق بیشترى ببخشد و ما را با واقعیت‏هاى تلخ موجود در زندگى آنها آشنا سازد.

2. خانواده‏هاى جانبازان

یکى از بهترین داستان‏هایى که در زمینه ارتباط میان پرستاران و مجروحان جنگى مى‏توان از آن یاد کرد، کتاب «او را دیدم، زیبا شدم» نوشته «شیوا ارسطویى» است. «ارسطویى» به واسطه گفتگوى درونى زن پرستار با کودکى که هرگز به دنیا نخواهد آورد، زاویه دید عاطفى برمى‏گزیند که ما را در مواجهه مستقیم و صادقانه با آرزوهاى ناکام و احساسات سرخورده زن قرار مى‏دهد. گویى زن، باردار خاطرات مشترکى است که از یک عشق نامتعارف به رزمنده‏اى در حال مرگ در گذشته، تاکنون در خود حمل مى‏کند. رئالیسم تلخ و عریان حاکم بر توصیفات و تصویرسازى‏هاى بدیع نویسنده، ما را در فروپاشى احساسى زن که کم کم به نوعى بلوغ عاطفى مى‏رسد، شریک مى‏سازد و ما به وفادارى زنى ایمان مى‏آوریم که تلاش مى‏کند تا عشق به شهیدش را در مهرورزیدن به کسانى که نیاز به یارى دارند، تکثیر کند.

«دور گردون»، نوشته «طاهره ایبد»، روایت سه نسل از زنان را درقالب مادر، همسر و دختر جانباز مطرح مى‏کند. کنار هم قرار گرفتن سه زن از سه نسل مختلف ما را به درک جنبه‏هاى عمیق‏ترى از زندگى با یک جانباز دعوت و با چالش‏هاى اخلاقى و عاطفى پیچیده‏ترى روبه‏رو مى‏کند. رویکرد متفاوت هر یک از این زن‏ها، بستر مناسبى را براى بروز تضادها و تناقض‏هاى وجود انسان فراهم مى‏آورد. همسر جانباز که در جستجوى یک زندگى آرام و ساده است، تحمل ادامه زندگى مشترک را از دست مى‏دهد و همسر جانبازش را ترک مى‏کند. دختر جانباز در حالتى توأمان از عشق و گریز نسبت به پدر به سر مى‏برد و مادر در مراقبت از فرزندش تجربه‏اى متفاوت را از سر مى‏گذراند و جانباز که حرکتى رو به گذشته دارد، در نهایت به رحم مادر باز مى‏گردد. ساختار بدیع و تازه، نثرى زنده و به دور از تکلف کتاب، به ما کمک مى‏کند تا در سلوک غریبى که جانباز طى مى‏کند، شریک شویم و ما نیز براساس اینکه در جاى کدام یک از شخصیت‏ها قرار بگیریم، احساسى متفاوت نسبت به جانباز داشته باشیم.

داستان بلند «نیمه نارنج»، نوشته «شمسى خسروى» به علاقمندى و ازدواج دختر جوانى با یک جانباز شیمیایى مى‏پردازد که این آشنایى و پیوند منجر به تحول دختر جوان مى‏شود، اما از آنجا که بیشتر اتفاقات بر پایه تصادف شکل مى‏گیرد و ارتباط دختر جوان و جانباز هنرمند، ظرفیت لازم را براى ایجاد تغییر در نگرش و احساس دختر جوان ندارد، نه فقط سیر تحول دختر، باورپذیر به نظر نمى‏رسد، بلکه تغییرات او نیز نمى‏تواند فراتر از کلیشه‏هاى رایج برود. نویسنده تلاش مى‏کند تا ما را قانع کند که ازدواج دختر جوان با جانباز نه از سر احساسات ترحم‏انگیز بلکه از روى انتخابى آگاهانه و عشق‏ورزى به کمالات وجودى وى است، اما در این زمینه موفق نمى‏شود. زیرا نویسنده هیچ توجهى به تضادها و تناقص‏هاى موجود در رابطه آن دو و کشمکش‏هاى درونى شخصیت‏ها براى رویارویى با چنین انتخاب مهمى ندارد و جز مخالفت مادر دختر جوان هیچ مانع دیگرى را در نظر نمى‏گیرد، به همین دلیل داستان عمق لازم را نمى‏یابد و به چیزى در حد یک داستان سانتى‏مانتال و شعارزده باقى مى‏ماند.

3. اسرا و آزادگان

«چشم سوم» نوشته «نرگس آبیار» داستان 13 نوجوان است که با هم به جبهه مى‏روند و در اولین عملیانى که حضور پیدا مى‏کنند، سرنوشت مشترکى مى‏یابند، شش نفر از آنها مفقودالاثر و شش نفر دیگر اسیر مى‏شود و نفر آخر با تنى مجروح باز مى‏گردد. نویسنده انتظارى را که طى این سال‏ها بر خانواده این نوجوانان تحمیل مى‏شود، دستمایه اثر خود قرار مى‏دهد. از آنجا که موضوع رمان برگرفته از یک واقعه مستند است و نویسنده‏تلاش زیادى براى شناخت و نزدیک شدن به خلوت مادران منتظر کرده است، این اثر نکات تازه و بکرترى نسبت به آثار مشابهش دارد و مفهوم انتظار را با نشانه‏هاى ملموس‏تر و عینى‏ترى نشان مى‏دهد. مثل مادر یکى از اسرا که 15 سال زندگیش را به یک رادیوى کوچک گره زده است تا شاید از رادیو عراق خبرى از فرزندش بیابد. تا جایى که حتى بعد از بازگشت فرزند اسیرش، او نمى‏تواند دست از رادیو بکشد. نویسنده به خوبى توانسته با وابستگى مادر به رادیو به عنوان تنها بهانه‏اى که او را به فرزند گمشده‏اش وصل مى‏کند، تأثیر تلخ و دلخراش انتظار بر روح و روان مادران اسرا را نشان دهد.

«فصل رزهاى صورتى» نوشته «منیرالسادات موسوى» نیز سرگذشت زنى را که در انتظار همسر اسیرش است، در قالب نامه‏نگارى ترسیم مى‏کند. زن تلاش مى‏کند تا با نوشتن خاطرات روزانه در نامه‏هایى که هرگز به دست همسرش نمى‏رسد، ارتباط و پیوند خود را با شوهرش حفظ کند و او را در تلخى‏ها و خوشى‏هاى اتفاقات پیرامونش شریک سازد. هر چند داستان در بعضى قسمت‏ها به خلوت خیال زن راه مى‏یابد و ما را با احساساتش که ترکیبى از امید و اندوه است، آشنا مى‏سازد، اما بیشتر وقایع که به صورت قصه‏هاى فرعى مطرح مى‏شود، نمى‏توانند در یک وحدت کلى ما را به نتیجه معینى برسانند و در واقع در خدمت تم مرکزى داستان یعنى حال و هواى خانواده‏هاى اسرا نیستند.

«اعظم بروجردى» که ما بیشتر او را به عنوان نمایشنامه‏نویس مى‏شناسیم، در رمان «خواب سبز» به مضمون اسارت زن مى‏پردازد. داستان قابلیت آن را دارد که دختر جوان اسیر شده، در جدال میان عشق و وظیفه، مجبور به انتخاب شود و در این پروسه تحول درونى که از سر مى‏گذراند، به شناخت تازه‏اى از خود، سرزمین مادرى‏اش و کسانى که براى حفظ دین و ناموس و خاک‏شان جنگیدند، برسد اما آنچه در دوران اسارت از پیش چشمان دختر مى‏گذرد، چیزى جز خاطرات گذشته و رویاى عاشقانه نامزدش نیست و اسارت براى دختر از جنبه فردى آن فراتر نمى‏رود. از این رو کارکرد روایى مؤثرى نیز در پیشبرد داستان و یا بازسازى شخصیت در ذهن ما ندارد.

جنگ در حاشیه

در بعضى از داستان‏ها جنگ به عنوان مرکز ثقل ماجراها نمود ندارد و بیشتر در حاشیه داستان اصلى مطرح مى‏شود که در این زمینه مى‏توان از «دل فولاد» کار «منیر روانى پور» و «عادت مى‏کنیم» از «زویا پیرزاد» نام برد. در «دل فولاد» ما با نویسنده زنى روبه‏رو هستیم که همزمان با نوشتن درباره وقایع تاریخى دوران زند، تلاش مى‏کند تا پسر جوانى را که در زمان مجروحیت جنگى توسط پرستارى معتاد شده است، نجات دهد. داستان رویارویى زن با سوارکار زند همزمان با داستان مواجهه زن با جوان روایت مى‏شود و همین گفتگوى بینامتنى میان داستان زندگى واقعى زن و داستان رمانش حال و هواى کتاب را به سمت رئالیسم جادویى مى‏برد که گاه خواننده را دچار ابهام و سردرگمى مى‏کند. در واقع ماجراى چگونگى اعتیاد جوان در زمان مجروحیت جنگى و تلاش‏هاى زن براى احیاى مجدد وى، در زیر سایه داستانى قرار مى‏گیرد که زن در حال نوشتن است. در نهایت شرایط اجتماعى که زن در آن به سر مى‏برد، مانع از این مى‏شود که زن بتواند در کنار جوان زندگى تازه‏اى را آغاز کند و او ناگزیر به دنیاى خیالى داستانش باز مى‏گردد.

«زویا پیرزاد» نیز در رمان «عادت مى‏کنیم» در یکى از قصه‏هاى فرعى خود، به ماجراى اعتیاد جوان رزمنده‏اى مى‏پردازد که شاهد شهادت برادر دوقلویش بوده است. در این اثر نیز، یک زن کمک مى‏کند تا جوان به زندگى باز مى‏گردد. نکته‏اى که باعث شد تا ما از این کتاب در این مقاله یاد کنیم، این است که نویسنده با انتخاب زاویه دید مناسب براى شرح ماجرا و نشان دادن تأثیر آن بر زن، تصویر روشن و واضحى از آن را در جلوى چشمان ما خلق مى‏کند. طورى که گویى جوان ما را مخاطب خود قرار داده و از واقعه دلخراش شهادت برادرش سخن مى‏گوید. هر چند موضوع رمان ربطى به دفاع مقدس ندارد و بیشتر پیرامون حضور زنان در دنیاى معاصر است، اما نویسنده نسبت به آنچه در دوران جنگ رخ داده، بى‏تفاوت نبوده و ماجراى فرعى جوان را به گونه‏اى پرداخت کرده است که وقتى از رمان «عادت مى‏کنیم» حرف مى‏زنیم، حتما به آن نیز اشاره‏اى خواهیم کرد.

پایان‏بندى

دوران دفاع مقدس بخش مهمى از گذشته این سرزمین را به خود اختصاص داده است، طورى که نمى‏توان آن را حذف و یا انکار کرد. هنوز نکته‏هاى ناگفته زیادى از آن باقیمانده است که اگر نویسندگان‏مان همت نکنند، در لابه‏لاى روزمرگى‏هاى زندگى گم خواهند شد و نسل‏هایى که بعد از ما خواهند آمد، هرگز نمى‏فهمند که هشت سال از بهترین سال‏هاى زندگى اجدادشان چگونه و در چه راهى وقف شده است.

احتمالاً کتاب‏هاى دیگرى نیز با موضوع حضور زنان در ادبیات دفاع مقدس از نویسندگان زن وجود دارد که بضاعت اندک مقاله امکان پرداختن به همه آنها را به ما نمى‏داد و ما سعى کردیم به نمونه‏هایى بپردازیم که یا از شهرت و استقبال بیشترى در میان مخاطبان برخوردارند و یا میزان ماندگارى و تأثیرگذارى‏شان در دنیاى ادبیات از سایر آثار افزون‏تر است. امیدواریم با آثار بهتر و بیشترى در این عرصه از نویسندگان زن روبه‏رو باشیم.

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/30 6:34

شهدا شمع محفل دوستانند.
شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند.

 

سردار سرلشکر پاسدار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) - جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه

سخنان و خاطرات مادر شهید باقری
با سلام و صلوات بر روح مطهر امام (ره) و ارواح مطهر شهدای حق علیه باطل و پوزش از خانواده های محترم شهیدان و تشکر از دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای تهران، آنچه گفتنی بود برادران فرمودند. فکر نمی‌کنم که دیگر چیز مهمی باشد که این حقیر عرض بکنم، جز چند نکته کوتاه و آن هم باز تکراری خواهد بود از روحیه ایشان از کودکی تا جنگ.
ابتدا کودکی ایشان؛ همانطور که مستحضر هستید به دنیا آمدن ایشان که خداوند مثل اینکه برای خودش انتخاب کرده بود که مصادف بشود با سوم شعبان روز تولد امام حسین (ع) و بعد در همان خط پیش برود. در نهاد ایشان عشق به ائمه طاهرین (ع)، انبیا و اولیا (س) نهاده شه بود ایشان از همان نوجوانی، کودکی، عاشق جلسات مذهبی، قرآن، حدیث، اخبار، روایات و هیدت و مسجد و نماز جماعت بودند. همانطور که سنش بالا می‌آمد نماز اول قوت، اهمیت به نماز اول وقت به‌طوری که وقتی ایشان را من بیدار می‌کردم بطوری ایشان از جای می‌جست که بعضاَ من ناراحت می‌شدم. فکر می‌کردم ایشان را بد صدا کرده‌ام که این‌طور برای نماز شتابزده بلند می شود بعد دیدم نه از آن علاقه و ایمانی که به نماز دارد اینطور می‌شتابد برای نماز. هرجا صداری اذان می‌شنید، دیگر طاقت از دست می‌داد. دائم‌الوضو بودن ایشان و بی‌اعتنا بودن ایشان به دنیا زا خصوصیات ایشان بود. البته این را باید عرض کنم تمام شهیدان وقتی پای صحبت هر مادری بنشینی،‌ همین صحبت‌ها هست، واقعاً شهدا همه‌شان برگزیده هستند. خداوند اینها را برای خودش انتخاب کرده ولی خوب، حسب‌الامر، این حقیر باید چند نکته‌ای را یادآور می‌شدم اینکه دائم‌الوضو بودن ایشان و ایمانی که به اهل بیت (ع) داشتند بالاخص امام حسین (ع) و امام زمان (ع) و بعد خصوصیات دیگر ایشان. علاقه به پدر، ماد، اقوام و احترام خاصی که به پدر و ماد، علما و بزرگان داشتند. هر موقع ایشان می‌آمد دست پدر را می‌بوسید و می‌خواست برود دست پدر را می‌بوسید، بی‌اعتنایی به دنیای ایشان نه به این صورت که واقعاً دنیا را دوست نداشته باشد، خوبیهای دنیا را دوست نداشته باشد، نه، دوست داشت. خداوند دنیا را خلق کرده برای بندگانش ولی اسیر دنیا نبود. نمی‌خواست هم اسیر دنیا بشود، ولی خوب و تمیز زندگی می‌کرد. خوب زندگی می‌کرد. برای خانواده‌اش زندگی راحتی آماده می‌کرد.
علاقه به ولی فقیه، واقعاً ایشان مرید واقعی بود، به طوری که ایشان وقتی اولین فرزندش یعنی تنها فرزندش می‌خواهد به دنیا بیاید، ایشان چون جلسه خصوصی و گزارش منطقه را به حضور امام رحمه الله علیه داشتند، رها می کنند و به تهران می‌آیند. وقتی این حقیر سؤال کردم شما چطور رها کردید در حالی که همسرت آن حال را داشت. ایشان به من گفت فرزند را خدا داده خودش هم حفظ می‌کند من کاره‌ای نیستم. بعد از خصوصیات ایشان توکل بر خدا، صمیمیت، ایمان، اعتقاد، نظم و انضباط در کار، خوشرویی، صبر در مصائب و گرفتاری‌ها؛ گرفتاری‌ها را به هیچ می‌گرفت. عشق واقعی بود و عشق به بسیجی‌ها داشت. یکی از خصوصیات واقعاً بارز ایشان عشق به بسیجی‌ها بود. همیشه می گفت جنگ را بسیجی پیش می‌برد ما کاره‌ای نیستیم. بسیج بازوی اصلی ماست و شهادت‌خواهی، واقعاً وقتی به ما می رسید می‌گفت دعا کنید من شهید بشوم. برای اینکه اگر روز قیامت این مادران بسیجیها جلوی من را بگیرند، این پدران بسیجی‌ها جلوی من را بگیرند، بگویند شما فرزندان ما را فرستادید شهید شدند خودت ماندی من چه جوابی دارم بدهم. واقعاً من جواب ندارم بدهم. عشق به امام حسین(ع) تا آنجا ایشان را می‌برد که وقتی ایشان می‌خواهد شهید بشود و عشق به حضرت مهدی سلام‌الله علیه همینطور یاحسین و یا مهدی می‌گوید و جان به جان آفرین تسلیم می‌کند. خانواده‌های شهدا ناراحت نباشید، مادران شهدا ناراحت نباشید، ایشان و شهدای ما در دامن امام حسین (ع) جان دادند. خداوند ان شاءالله به ما توفیق بدهد که پیرو راهشان باشیم و از خدا می‌خواهیم به رهبر عزیزمان طول عمر و سلامتی عنایت بفرماید. . والسلام. صلوات

 

دسته ها : زن و دفاع مقدس
سه شنبه 1389/6/30 6:20

شوهرش نتوانسته بود راضی اش کند که از شهر برود، اما خودش به شیراز رفته بود و گفته بود «هر وقت دلت خواست بیا!» زن هم گفته بود «هر وقت جنگ تموم شد میام».
اینها قصه نیست. افسانه نیست تا لحظه ای سرگرم شویم. روایت زندگی زنانی است که دوشا دوش مردانشان با غیرت جنگیدند تا کیان سرزمینشان حفظ شود. زنانی که پس از جنگ نیز راست قامت ماندند تا پیام همرزمانشان را به آیندگان ابلاغ کنند. هفته دفاع مقدس، فرصتی است که با گروهی از این بانوان حماسه آفرین هم صحبت شویم.
* سهام طاقتی که در روزهای نبرد خرمشهر، 17 ساله بود درباره علل انگیزه مقاومت رزمندگان در جبهه ها می گوید: این حس مقاومت رزمندگان حاصل توشه ای بود که از قبل انقلاب اندوخته بودند. چون اغلب آنان یا در خانواده های مذهبی پرورش یافته بودند یا با دوستان مذهبی حشر و نشر داشتند. به همین دلیل پیش از انقلاب نیز در مساجد و محافل مذهبی شرکت می کردند. به این ترتیب، شخصیت آنها پیش از انقلاب با آموزه های معنوی و فرهنگی عجین شده بود. از این رو، آن حماسه سازیها و تلاشها در دوران دفاع مقدس دور از انتظار نبود.
به اعتقاد خانم صدیقه زمانی، همسر شهید عبدالرضا موسوی از فرماندهان خرمشهر که در آن روزگاران 19 ساله بود، آنچه باعث می شد افراد در آن روزها احساس تعهد و مسؤولیت کنند یا بانوان همسرانشان را به حضور تشویق کنند، درسهایی بود که از پیش از انقلاب از امام(ره) آموخته بودند، که مهمترین آن برنامه های خودسازی بود که تفکر انقلابی را در میان جوانان رواج می داد. همچنین رهبری امام و عشق بی دریغ مردم به ایشان در این امر مؤثر بود. البته در روند دفاع مقدس، علاوه بر این مسایل، افراد خود را در پرورش و به ثمر رساندن انقلاب مؤثر می دانستند و با تمام توان در حفظ ومراقبت از آن می کوشیدند.

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 8:13

یک بار هم با سربازی برخورد پیدا کردیم. حاج آقا ابوترابی را آوردند ایشان گفت: «شما باید آرام باشید اگر می‌گویند این کار را نکنید گوش کنید .... » فرمانده هم بود گفت: «شما مثل دختر ما هستید مهمان هستید من مثل پدرتان هستم.»
گفتم: «ما نه مهمان شماییم نه دختر شما و نه پدری شما را قبول داریم. شما دشمن مایید ما هم دشمن شما. با ما هم مثل یک دشمن برخورد کنید چیزی بیش از این نمی‌خواهیم. به هر اسیری هرچه داده‌اید به ما هم بدهید اما باید حقمان را بدهید. چیزی که حق ما نیست نباید انجام شود.»
راوی: فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:12

اعتصاب کرده بودیم. آن‌ها نمی‌خواستند زود و خورد پیش بیاید و حق چنین کاری را هم نداشتند. اما سرباز آمد داخل و شروع کرد به زدن ما. حلیمه همیشه ناخن‌هایش را بلند نگه می‌داشت، می‌گفت می‌خواهم با این این ناخن‌ها چشم‌های عراقی‌ها را در بیاورم. همین طور سرباز عراقی داشت ما را می‌زد؛ به خصوص مریم را که رفته بود داخل قسمتی که دست‌شویی بود و سرباز هم با کابل محکم به سر و صورت او می‌کوبید. بعد به طرف حلیمه و به بقیه حمله کرد و نوبتی به هرکدام یک ضربه می‌زد. در این زمان حلیمه با ناخن‌هایش حمله برد به صورت سرباز و صورتش را چنگ انداخت.
از طرف دیگر، معصومه از فرصت استفاده کرد و کابل را از دست سرباز گرفت و شروع کرد به زدن سرباز نگهبان؛ دیگری هم بیرون سلول ایستاده بود و در سلول بسته بود و از پنجره آن مات و حیران داشت این جنگ و جدال را نگاه می‌کرد. سربازی که داخل بود، دید وضعیت فرق کرده فرار کرد و ما هم پشت سرش کابل را پرت کردیم. آن یکی سرباز آمد کابل را برداشت و رفت؛ در را هم بست. بدنمان به خصوص سرهایمان ورم کرده بود و به شدت درد می‌کرد. دست من بر اثر ضربه، شکاف کوچکی برداشته بود و از آن خون سرازیر شده بود. با خون دستم روی دریچه‌ کوچک نوشتم الله اکبر.
راوی: فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:9

زمستان‌ها خیلی سرد بود به خصوص که کف سلول سرامیک بود. در می‌زدیم و پتو می‌خواستیم. یک روز پتوی چرک و کثیفی آوردند به نظر می‌رسید زمین را با آن پاک می‌کرده‌اند؛ بهتر از هیچی بود آن را حسابی شستیم و زیر دو پتویی که داشتیم انداختیم اما باز فایده نداشت؛ تمام بدنمان زخم شده بود.
راوی: فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

 

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:9

اولین بار 8 ماه بعد از اسارت ما را به دیدن خورشید بردند و بعد هر دو ماه یک‌بار برای هواخوری می‌بردند. هربار سعی می‌کردیم بین راه با هم صحبت کنیم. البته به سربازها نگاه می‌کردیم تا فکر کنند با آن‌ها حرف می‌زنیم و به این ترتیب پیام یا هر حرفی که می‌خواستیم به بچه‌های داخل سلّول منتقل می‌کردیم.
راویک فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

 

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:9

شنیده بودم در زمان طاغوت به زن‌های مبارز ما در زندان‌ها تجاوز می‌شد، یا زنی که با همان تجاوزها حامله شده بود و موقع زایمان دست و پاهایش را بسته بودند و زن و بچه‌اش هردو مرده بودند. دعا می‌کردم که خدایا، من به رضای تو راضی‌ام ولی ناموس مرا حفظ کن. به یاد دارم که از قبل نذر داشتم که نماز صاحب‌الزمان بخوانم و تا آن وقت نتوانسته بودم این نذر را ادا کنم. همان موقع شروع کردم به خواندن نماز تا نذرم را ادا کرده باشم و همان‌جا گفتم خدایا نذر نماز صاحب‌الزمان می‌کنم تو فقط ناموس مرا حفظ کن. دستم برود؛ پایم برود؛ جانم برود مهم نیست، فقط ناموس مرا حفظ کن.
راوی: فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:8

گاهی در سلول صدای موش می‌آمد؛ آن‌ها را می‌دیدیم که می‌رفتند و می‌آمدند. یک شب مریم که در انتهای سلول، نزدیک به حمام می‌خوابید، از جا پرید و گفت: «نمی‌دانم چی بود که دستم را گاز گرفت؟» آن شب نفهمیدیم. یک شب نزدیک افطار که مشغول نماز و دعا بودیم، موشی آمد و به طرف ظرف غذا رفت. هرچه گشتیم نتوانستیم پیدایش کنیم. بالاخره بعد از تلاش‌های زیادی توانستیم یکی از آن‌ها را بگیریم. چون گردنش را گرفته بودم، خیلی زود مرد. اتفاقاً آن شب شیفت فینش بود. در زدیم همین که دریچه را باز کرد، موش را بردیم جلو دریچه چشمش که به آن افتاد دو سه متری پرید عقب. با عصبانیّت گفت: «بینداز بینداز... فکر کرده بود می‌خواهیم اذیتش کنیم باز هم اقدامی نکردند».
راوی: فاطمه ناهیدی

 

منبع :کتاب چشم در چشم آنان

دسته ها : زن و دفاع مقدس
دوشنبه 1389/6/29 6:8
X