معرفی وبلاگ
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است. این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حـریـم مـقـدس وارد نـشوید. ای هـمسـفران ! لازمـه ی ورود به این سـرزمیـن ، داشـتـن دل هایـی پـاک و بی آلایش است. حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس حماسه ها آفریدند.
دسته
پيوندهاي روزانه
زن ، دفاع مقدس و امنیت ملی
زنان و حضور در عرصه های نبرد
تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس
تأثیر عوامل معنوی در امنیت زنان ایثارگر
حماسه عاشورا نقطه عطف حضور زنان
ممکن ساختن غیرممکن‌ها
صلح بدون جنگ؟
هیچ وقت جنگ‌طلب نبودیم
ترحم بر پلنگ تیزدندان؟
راه قدس از کربلا می‌گذرد
خرمشهر چه شد؟
چرا حمله نمی‌کنید؟
زنان قهرمان در دوران جنگ
از قرآن سوزی تا تمدن سوزی
فرزند خاک، تصویر تازه زنان در دفاع مقدس
زنان قهرمان کشور ما
زنان آثار ارزشمندی درباره دفاع مقدس خلق کرده‌اند
فیلم مستند هشت سال دفاع مقدس
آلبوم تصاویرسرداران شهید
عملیات ثامن الائمه
بسیار مهم و خواندنی و عمل کردنی
مناجات شهدا با خدا
شهادت طلبی
ترور یا دفاع از کیان اسلام؟
شهید معصومه خاموشی
طلبه صفر کیلومتر!
زن نه شیرزن!!!
روزشمار دفاع مقدس
سجده باپیشانی سوراخ
دوکوهه
وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش
عراق
سُرفه ای کن تا بدانم هنوز نفس می کشی!
شهید احمد کشوری
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی
ولایت فقیه ، تداوم امامت
گلزار زندگی
جسم نحیفان کجا و بار کجا...
چهل حدیث در مورد شهید و شهادت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 868911
تعداد نوشته ها : 1009
تعداد نظرات : 11
جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس
 مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان
 جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس استان يزد
  مسابقه وبلاگ نويسي معبر
نقش زنان در دفاع مقدس

Rss
طراح قالب
GraphistThem231


در اولین روزهای جنگ دشمن تا پشت رودخانه کرخه جلو آمد و در حاشیه کرخه که مشرف بر شهر شوش و جاده اندیمشک- اهواز بود مستقر شد. حضور رزمندگان اسلام در این جبهه، با شکل‌گیری خط دفاعی و اجرای عملیاتی تحت عنوان امام مهدی(عج) در سال1360، مقدمه اجرای عملیات فتح‌المبین شد. عملیات فتح المبین به عنوان فتح الفتوح رزمندگان اسلام که شروع آن با استخاره به قرآن و الهام از آیة شریفه «إنا فتحنا لک فتحاً مبیناً» بود در ساعت 30دقیقه بامداد فروردین ماه1361 به استعداد یکصد گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش در مقابل 170 گردان از ارتش عراق در حالیکه دشمن همچنان در منطقه گسترده فکّه، شوش، عین خوش، چزابه و مناطق دیگری از جنوب صف آرایی کرده بود در چهار مرحله طرح ریزی شد.
نیروهای خودی در قالب چهار قرارگاه عملیاتی سازماندهی شده و از چهار محور شوش، رودخانه کرخه، کوه میشداغ، در جاده اهواز- اندیمشک و غرب دزفول حمله را شروع کردند.
درمرحله اول و دوم تنگه های عین خوش و رقابیه به روی دشمن مسدود و در دو مرحله دیگر، ارتش عراق تا پشت رودخانه «دویرج» عقب رانده شد، در این عملیات شهیدان، حسین خرازی، فرمانده لشکر14 امام حسین(ع) و محسن وزوایی از لشکر27 حضرت رسول(ص) در شکست عراقیها در محور رقابیه بیشترین نقش را به عهده داشتند.
ابتکارات و خلاقیت ها:
یکی از کارهای بی نظیری که در این عملیات انجام شدف حفر کانال و تونل در زمینهای رملی منطقه و دورزدن دشمن از طریق آن بود که ضمن اینکه خلأ پنج لشکری را که در محاسبات کم داشتیم، جبران می کرد، باعث محاصره لشکرهای 10 زرهی و مکانیزه عراق شد، لشکرهایی که غافلگیرشده و با تحمل آسیب های فراوان وارده از سوی «حاج احمد متوسلیان» فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله(ص)، از میان رفتند.

دسته ها : مناطق جنگی
سه شنبه 1389/6/16 7:10


از هر طرف که حساب کنی اینجا وسط زمین است؛ آخر دنیاست و خط مرزی و انتهای جاده ی خلقت، نفس که می کشی ریه هایت پر می شود از نور، صفا و معنویت. اینجا سرزمین مادری عشق است؛ همان جایی که عرشی ها طلائیه اش می خوانند و عرشیان عشق آباد. اینجا سرزمین مادری مجنون است.
سلام ای سرزمین مادری مجنون.
سلام ای سرزمینی که خاکت طوطیای چشم ملائکه است.
سلام ای سرزمینی که خاکت سرمه ی کروبیان است.
سلام به تو که تمام مرا تسخیر کرده ای، قلعه قلب مرا، کوچه های دل مرا و سرزمین وجودم را تصرف کرده ای.
سلام به تو که بوی دستان خدا می دهی؛ رگ های دستانت سمت بهشت را نشان می دهد.
سلام به تو که عقربه های قطب نمای دلم سمت تو تعظیم می کند.
سلام به تو که سال هاست روزه ی سکوت گرفته ای و رازهای ناگفته در دلت داری.
سلام به تو که هزار کربلا زخم بر بدن داری.
سلام به تو، به تو که واژه ها از توصیفت عاجزند و غواص خرد به کنه ذات تو دست نمی یابد.
سلام به تو که گنج های گرانبها در دلت داری.
سلام به تو که بر تارک بلند نقشه جغرافیا نام قشنگت حک شده.
سلام به تو، که راه بهشت از تو می گذرد.
سلام به تو که دلت پر از خون است.
السلام علیک یا تراب الخضیب بدماء الشهداء.
السلام علیک یا بلد الطیب.
السلام علیک یا موضع عروج الجنود الخمینی.
السلام علیک یا مشهد الشهداء.
السلام علیک یا مدفن الغرباء.
السلام علیک یا موضع سجود الملائکۀ الله.
السلام علیک یا اشرف مواضع الارض.
السلام علیک یا مسفک الدماء.
السلام علیک یا بیت الله و موضع طواف الأنبیاء.
طلائیه یعنی خیبر، بدر، رمضان؛ یعنی«3/12تا 22/12/1362».
طلائیه یعنی محل نزول فرسته ها بإذن الله و رسوله.
طلائیه یعنی حاج حسین خرازی، یعنی قطع دست راست.
طلائیه یعنی یعنی القارعه، ماالقارعه، وما ادراک ماالقارعه.
طلائیه یعنی قمقمه های تشنه لب، یعنی رقص میانه ی میدان.
طلائیه یعنی مهدی زین الدین، یعنی همت، جنون، مجنون، خون.
طلائیه یعنی عشق به توان دو.
طلائیه یعنی دویدن بسوی کربلا، یعنی جستجوی مرگ در زیر زمین.
طلائیه یعنی همبازی شدن با مرگ، یعنی یک صحرا جنون.
طلائیه یعنی مخزن معنویت، انبار خلوص، پاکی، نجات.
طلائیه یعنی چشم ها را بران همیشه بستن.
طلائیه یعنی ایستادن رو به جزایر مجنون با امید.
طلائیه یعنی دل بریدن از همه کس و همه چیز.
طلائیه یعنی جگر شیر نداری سفر عشق مرو.
طلائیه یعنی لبخند بزن بسیجی.
طلائیه یعنی رمز یا رسول ا... .
طلائیه یعنی کفر و ایمان ، نور و ظلمات، عشق و نفرت.
طلائیه یعنی کارخانه آدم سازی.
من حس می کنم طلائیه بوی خدا می دهد. اگر خوب نگاه کنی جای پای خدا را روی خاک ها می بینی. جلوتر، نه همین چند قدم مانده به خدا سه راهی شهادت است محل ملاقات مردان قبیله خورشید با خدا.
باد می وزد و بوی پیراهن یوسف را در هوای پخش می کند و من مست می شوم و بعد مثل آدم ها گیج و سر به هوا راه می روم.
اینجا حس غریبی به انسان دست می دهد. دلت می خواهد بدوی تا به ته دشت؛ دلت می خواهد خودت را صدا بزنی و پیدا می کنی. النجا دلت برای خودت تنگ می شود ولی زود خودت را پیدا می کنی. دلت می خواهد روی خاک ها بنشینی و مثل بچه ها بازی کنی؛ اصلاً عجیب نیست! عجب کارهای ماست که باعث شده خودمان را گم کنیم و دزدکی از چراغ قرمز و عبور ممنوع بگذریم غافل از اینکه شماره ی ما را خدا یادداشت می کند و بعداً سر فرصت و سر بزنگاه جریمه می کند.
بارها زیر تابلوی توقف ممنوع پارک کرده ایم و جاهایی که نباید می رفتیم رفتیم.
آری عجیب کارهای ماست که می دانیم آخد کوچه گناه بن بست است و باز هم گناه می کنیم!
دلت می خواهد روی خاک طلائیه دراز بکشی و به چشم های آبی آسمان نگاه کنی.
اینجا دوست داری دنیا را قی کنی، دلت می خواهد تیمم کنی، اینجا دلت آرام می گیرد، دلت می خواهد به خاک ها چنگ بزنی و در هوا پخش کنی و حمام خاک بگیری حتی دلت می خواهد خودت را زیر خاک طلائیه دفن کنی، مثل کارهایی که مردم لب دریا و با ماسه ها و خاک ساحل می کنند، اما خاک اینجا فرق دارد، خاک اینجا با خاک همه جا فرق دارد.
اینجا باید با عینک جدید به دنیا نگاه کنی، عینک قبلی را باید عوض کنی.
اگر عینکت را عوض کنی می بینی که خاک اینجا حرف می زند، گریه می کند، می خندد، و به آدم آرامش می دهد، شفا بخش است. خاک اینجا بوی قرآن های جیبی می دهد. بوی پلاک، بوی سربند، بوی کوله پشتی و باروت. با خاک اینجا می شود مهر درست کرد و به جانماز هدیه داد.
اینجا باند پرواز است و تو هواپیما، فقط باید با خدا هماهنگ باشی تا اجازه ی پرواز بدهد. فرشته ها از برج مراقبت برایت دست تکان می دهند و تو را زیر نظر دارند پس یا علی ... بپر! تصمیم بگیر اوج بگیری و از زمین جدا شوی؛ برسی به عرش و بالاتر از عرش.
از اینجا می شود خدا را دید و با او دست داد؛ اگر نتوانستی او را ببینی و با او دست بدهی باید بفهمی که هنوز اندر خم یک کوچه هم نیستی، اصلاً به کوچه هم نرسیدی تا بخواهی در پیچ و خم آن گم شوی.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟!
اما اینجا اینقدر باید سماجت کرد در خانه را زد تا صاحب خانه را دید.
اینقدر کوبم در این خانه را تا ببینم روز صاحب خانه را
شهداء ! با دست خالی آمدن گر چه عیب است اما بزرگترین عیب آن است که از اینجا با دست خالی بر گردی.
شهداء ! کم من و کرم شما.
شهداء! من، نه من تنها نه، ما آمده ایم، اما پشیمان و سر به زیر حتی خجالت می کشیم زیر چشمی هم نگاه کنیم، تا چه رسد سرمان را بلند کنیم.
شهداء! «و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین».
شهداء! دلم زنگار گرفته حس می کنم با زمان پیش نمی روم، از همه چیز و همه کس عقب افتاده ام؛ مرا کوک کنید تا به موقع بیدار شوم، کمکم کنید تا دیگران را نیز از خواب غفلت بیدار کنم.
شهداء! دل واپسی هایم را برای شما پُست می کنم تا به من ایمان بیاورید تا بدانید راست می گویم.
راستی! من نشانی ام سالهاست عوض شده؛ خواهش می کنم یادداشت کنید:
انتهای بُهت زمین ، بالاتر از چهار راه تردید، خیابان گناه، نرسیده به میدان شیطان، کوچه ی نادمین، بن بست سمت چپ، منزل ... .
نه منزل ... مهم نیست همه ی مردم محل و ... مرا می شناسند.
خوش بحال شما که نشانیتان ثابت است، هنوز یادم هست ببینید:
بهشت؛ اعلی علیین، دیگر هیچ چیز اضافه ای لازم نیست همه شما را می شنایسند.
من هر روز به خدا زنگ می زنم ولی کسی گوشی را بر نمی دارد. شاید اینقدر سرش شلوغ است که مرا فراموش کرده یا نه؛ شاید شاید با من قهر کرده. مهم نیست من هر روز با شماره ی «24434» (نمازهای پنجگانه) تماس می گیرم شاید روزی از پشت خط صدای بفرمائید و بعد خوش آمدید را بشنوم. من مطمئن هستم شماره تلفن خدا عوض نشده، شاید اشکال از سیم های ارتباطی ماست که هی قطع و وصل می شود و گاهی اوقات اصلاً نمی گیرد.
شهداء! سیم های ارتباطی مرا درست کنید، واسطه شوید و سفارش کنید و اصرار نمایید. به خدا بگویید گوشی را بردارد، من پشیمان شده ام، هر روز پشت خط گریه می کنم، تازه نیمه شب ها هم تماس میگیرم ولی کسی گوشی را بر نمی دارد. و من باز گریه می کنم.
شهداء! قبول دارم که شاگرد تنبل کلاس بوده ام اما به خدا مدرسه عبودیت را دوست دارم، مرا اخراج نکنید. قول می دهم تجدیدی هام را قبول شوم و جبران کنم.
هیچ مدرسه ای مرا با معدل پایین نمی پذیرد، حس می کنم شیطان هم از دست کارهای من کم آورده، اصلاً فکر می کنم روزی از همین روزهای خاکستری جایش را با من عوض کند. او شاگرد شود و من استاد.
شهداء! از خودم بدم می آید. دلم برای خودم تنگ شده. مرا تنها نگذارید، کمک کنید تا خودم را پیدا کنم. من سال هاست گم شده ام با اینکه بارها در خودم قدم زده ام ولی خودم را پیدا نکرده ام. ای کاش دستم را از دست شما بیرون نمی آوردم تا حالا مجبور شوم دنبال شما بگردم.
شهداء! از آن بالا به راحتی می شود همه چیز را دید. مرا هم می بینید؟!
حتماً همینطوری است، پس چرا صدایم نمی کنید؟! درست است، من خجالت می کشم سرم را بلند کنم و به شما نگاه کنم ولی شما که می توانید زیر پایتان را نگاه کنید.
آی شهداء! من گم شده ام، مرا پیدا کنید.

دسته ها : مناطق جنگی
سه شنبه 1389/6/16 7:8

معرفی طلائیه

طلائیه نامی آشنا و سرزمینی پر معناست. قطعه‌ای از بهشت که در منتهی‌الیه غرب استان خوزستان و نزدیک مرز ایران و عراق قرار دارد. دشتی وسیع به نام طلائیه که یادمان شهدای آن به مانند نگینی درخشان در میان آن کویر سوزان بوستانی بر پا نموده است.
از میانة جاده اهواز خرمشهر باید به یاد یاران عاشورایی امام حسین(ع) تقریباً 72 کیلومتر طی کنیم تا به سرزمین یاران عاشورایی خمینی(ره) برسیم. طلائیه در روزها و شبهای مربوط به عملیات خیبر شاهد صحنه‌هایی بود که صدها سال قبل از آن کربلا آن را دیده بود. کربلا جاودانه ماند و طلائیه نیز یادمان گشت تا برای همیشه یاد و نام یاران عاشورایی خمینی(ره) را زنده نگاه دارد.
طلائیه شب های زمستانی سرد و روزهای تابستانی بسیار گرمی دارد. در اواسط فصل گرما، حرارت در این منطقه اکثراً از 50 درجه سانتیگراد می گذرد. زمین طلائیه، هموار و سطح آن پوشیده از خاک و رسوب نمک است. در زمان بارندگی با طغیان آب هور بیشتر طلائیه هم به زیر آب می رود. آبی که در سطح زمین است و عمق چندانی ندارد و همین باعث باتلاقی شدن منطقه در ماه های خاصی از سال می شود. اگر از طلائیه قدری به سمت غرب بروید، به هور برمی خورید. بر همین اساس می توان گفت که طلائیه مرز بین خشکی و هور در این منطقه به حساب می آید.
طلائیه تابع بخش هویزه و دهستان بنی صالح است و دارای قدمت چندانی نیست. شاید بتوان در این مناطق گروهی از «صابئین مندایی» را یافت که به گفته مورخین محل زندگی و امرار معاش خود را دهانه رودخانه کرخه و هورهای بین ایران و عراق انتخاب کرده اند. اینان گرچه در کتمان عقاید خود می کوشند امّا نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنّا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او می دانند و تمام اعمال مذهبی آنان که مهم ترین آنها غسل تعمید است، با آب انجام می یابد. از این رو در این مناطق و اطراف هور پراکنده اند.
امّا آنچه منطقه طلائیه و هورهای اطراف آن را معروف و زبانزد کرده است، نه اقوام و نه موقعیت جغرافیایی آن بلکه جنگ هایی است که در دهۀ 60 در آن اتفاق افتاد. طلائیه سال های سال در آرامش و سکوت روزگار می گذراند تا آنکه جنگ تحمیلی از سوی عراق آغاز شد و بر این سرزمین همان گذشت که ...

* نقاط مهم منطقه طلائیه:
1- پل نشوه
2- پد شرقی جزایر مجنون
3- انواع دژ، میادین مین، تله های انفجاری، سنگرهای بتونی، موانع خورشیدی، سیم خاردار.
4- طلائیه قدیم و طلائیه جدید.

* ویژگی های سرزمین طلائیه در زمان جنگ:
1- آسیب پذیری دشمن در عملیات آبی- خاکی
2- اهمیت استراتژیکی منطقه در رابطه با هدف بصره
3- توان نیروها از نظر کمی و کیفی
4- کم عمق بودن هدف و امکان دسترسی به آن
5- تسلط نسبی نیروهای شناسایی به منطقه بنا به تجربۀ خیبر
6- جغرافیا و نوع زمین که باتلاقی بود و اجازۀ تحرک به دشمن را نمی داد.
7- دشمن در این منطقه فاقد عقبه مناسب بود.

دسته ها : مناطق جنگی
سه شنبه 1389/6/16 7:3
دوکوهه . . . . صدای قلب هایی که میشنوم

من جا مانده ام از راهیانی که به نور رفتند .
برای دلم مینویسم . . .

به دوکوهه که برسی به لحظه دیدار نزدیک می شوی . صدای قلبت را می شنوی که باصدای ملائک همراه می شود......انجا سرزمینی است که فقط دلداگان حریم وصل در ان راه یافته اند و اکنون تو نیز محرم این حریم گشته ای. محرم اسرار خوبان خدا. تربت پاک دو کوهه را بر چشمهایت بگذار و نیت احرام کن . می گویند به دوکوهه که می رسی اگر چشم دلت را باز کنی شهدا را می بینی که به استقبال تو امده اند. با هر کاروان شهیدی همراه است و برگه حصور در این وادی ، حفظ خون شهیدان است هرگاه به دوکوهه رسیدی و به خیل روندگان طریق عشق پیوستی انگاه برای حج اماده شو .
اقلیم حماسه
دو کوهه در 7 کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری شهر اهواز قرار دارد.
واقعه نگار پایداری
پادگان دوکوهه عقبه عملیات های مهمی همچون فتح المبین بود و به عنوان مرکز اموزش واعزام رزمندگان اسلام فعالیت داشته است.
دستاورد پایداری
این مکان محل استقرار سرداران رشید اسلام شهید احمد متوسلیان ، ابراهیم همت ، رضا چراغی ، یدالله کلهر، غلام رضا صالحی ، عباس کریمی ، محمود شهبازی ، محسن وزوایی ، علیرضا نوری ، سعید مهتدی ، سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

مجله امتداد

 
دسته ها : مناطق جنگی
يکشنبه 1389/6/14 23:29
دوکوهه . . . . صدای قلب هایی که میشنوم

من جا مانده ام از راهیانی که به نور رفتند .
برای دلم مینویسم . . .

به دوکوهه که برسی به لحظه دیدار نزدیک می شوی . صدای قلبت را می شنوی که باصدای ملائک همراه می شود......انجا سرزمینی است که فقط دلداگان حریم وصل در ان راه یافته اند و اکنون تو نیز محرم این حریم گشته ای. محرم اسرار خوبان خدا. تربت پاک دو کوهه را بر چشمهایت بگذار و نیت احرام کن . می گویند به دوکوهه که می رسی اگر چشم دلت را باز کنی شهدا را می بینی که به استقبال تو امده اند. با هر کاروان شهیدی همراه است و برگه حصور در این وادی ، حفظ خون شهیدان است هرگاه به دوکوهه رسیدی و به خیل روندگان طریق عشق پیوستی انگاه برای حج اماده شو .
اقلیم حماسه
دو کوهه در 7 کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری شهر اهواز قرار دارد.
واقعه نگار پایداری
پادگان دوکوهه عقبه عملیات های مهمی همچون فتح المبین بود و به عنوان مرکز اموزش واعزام رزمندگان اسلام فعالیت داشته است.
دستاورد پایداری
این مکان محل استقرار سرداران رشید اسلام شهید احمد متوسلیان ، ابراهیم همت ، رضا چراغی ، یدالله کلهر، غلام رضا صالحی ، عباس کریمی ، محمود شهبازی ، محسن وزوایی ، علیرضا نوری ، سعید مهتدی ، سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

مجله امتداد

 
دسته ها : مناطق جنگی
يکشنبه 1389/6/14 23:29

با وضو وارد شوید . . .

من جامانده ام از راهیانی که به نور رفتند.
برای دلم مینویسم . . .
خرمشهر ، مشعرالحرام حاجیان است ،بمان..... و از کوچه پس کوچه های شهر نشان از مردان بی نشانی بپرس که زمانی پرده دار حرم امن الهی بوده اند. می بینی ؟ نخلها ازاده وسربلند بر جایند. رودها همچنان جاری و خروشانند. اگر خرمشهر هنوز هم خرم، شهر است به خاطر خونهای مطهری است که بر خاکش جاری شده. پس ای خرمشهر همیشه خرم بمان.
اقلیم حماسه
خرمشهر از شمال به اهواز، از شرق به بندر ماهشهر ، از جنوب به آبادان و از غرب به مرز ایران و عراق محدود است. مساحت 6500 کیلومتر مربع جمعیت در سال 1357 حدود 220000 نفر بوده است .
واقعه نگار پایداری
خرمشهر از بعد از ظهر 31/06/59 زیرآتش سنگین ارتش عراق قرار گرفت ولی با مقاومت حماسی مدافعان خرمشهر نه تنها دشمن در اشغال خوزستان ناکام ماند، بلکه با تحمل خسارات و تلفات بسیار ، بعد از 34 روز جنگ و گریز ، تنها توانست بخش غربی خرمشهر را تصرف کند.
دستاورد پایداری
برای آزاد سازی منطقه وسیع جنوب غربی اهواز، عملیات غرور آفرین بیت المقدس از 10/02/61 آغلز شد که نهایتا در مرحله چهارم عملیات و در تاریخ 03/03/61 خرمشهر آزاد شد.


مجله امتداد

دسته ها : مناطق جنگی
يکشنبه 1389/6/14 23:28



منطقه عمومی شلمچه از ضلع غربی خرمشهر شروع می‌شود و تا عمق خاک عراق به پیش می‌رود. خط مرزی، این منطقه را به دو قسمت شلمچه ایران و شلمچه عراق تقسیم کرده است. شلمچه ایران در منتهی الیه جنوب غربی جلگه خوزستان قرار گرفته است. آن منطقه از شمال به «حسینیه» از جنوب به ‌اروند رود، از شرق به خرمشهر و از غرب به خط مرزی ایران و عراق محدود می‌شود. شلمچه عراق نیز در جنوب شرقی بصره واقع است. از شمال به منطقه زید، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به دژمرزی ایران و عراق و از غرب به شهرهای تنومه و الحارثه می‌رسد.
شلمچه دارای آب وهوای گرمسیری است. حداقل دمای هوای آن در زمستان به صفر درجه سانتیگراد می‌رسد و دمای آن در تابستان از مرز ?? درجه سانتیگراد تجاوز می‌کند. این منطقه فاقد برجستگی‌های طبیعی است و جنس خاکش از رس است و به هنگام بارندگی، تردد روی این زمین فقط با اتکا به جاده، میسر است. به دلیل اتصال ضلع جنوبی شلمچه با اروند رود، باتلاق‌ها و آبرگرفتگی‌های متعددی ایجاد شده است و روییدنی‌هایی نظیر چولان و بردی در کنار آبگرفتگی‌ها بسیار به چشم می‌خورد.
شلمچه، نخلستان هم دارد. این نخلستان در ضلع جنوبی آن و در حاشیه اروند رود واقع است. کمی بالاتر و به موازات خط سبز نخلستان، جاده‌ای آسفالت نظرها را به خود جلب می‌کند. جاده‌ای شرقی- غربی که شرق آن به شهر خرمشهر منتهی می‌شود و غرب آن در خاک عراق ادامه می‌یابد.
رود خانه اروند که تمام ضلع جنوبی شلمچه را پوشانده است، رودخانه‌ای است وحشی و ناآرام. دارای بستری گلی و رسویی است که عمق آن بین ? تا ?? متر متغیر است. طول این رود در منطقه شلمچه، از انتهای جزیره بوارین تا شهر بصره به ?? کیلومتر می‌رسد.
کانال پرورش ماهی، کانال زوجی، نهر جاسم، نهر و شهرک دوئیجی، در شلمچه عراق قرار دارد.
قبل از شروع جنگ، چندین روستای کوچک و بزرگ در شلمچه ایران وجود داشت که بعضی از آنها به دلیل دارا بودن چشم‌انداز زیبا، محل تفریح مردم خوزستان بود. روستاییان به کار کشاورزی و دامداری مشغول بودند. درصد قابل توجهی از اراضی کشاورزی خرمشهر در منطقه شلمچه قرار داشت.
از آنجا که شلمچه یکی از مناطق حساس مرزی به شمار می‌رفت، چند پاسگاه وظیفه حراست از منطقه را بر عهده داشتند که مهمترین آنها عبارت بود از پاسگاه شلمچه، پاسگاه مومنی و پاسگاه خین. همچنین چندین پایگاه و دژ کوچک در فواصل معینی برای دفاع در مواقع ضروری تعبیه شده بود و یک دژ مرکزی به عنوان تغذیه کننده، وظیفه پشتبانی این پایگاه‌ها را از نظر نیرو و تجهیزات بر عهده داشت.
روز سی ویکم شهریور ???? ستون زرهی تیپ ??عراق، میله‌های مرزی را پشت سرگذاشت و وارد شلمچه شد. همزمان پاسگاه شلمچه که اصلی‌ترین موضع دفاعی نیروهای خودی در معبر وصولی به خرمشهر محسوب می‌شد. توسط هواپیمای عراقی به شدت بمباران شد. دشمن خرمشهر را می‌خواست و باید جاده شلمچه را تصرف می‌کرد پاسگاه‌های حدود، مومنی و خین نیز که در جنوب پاسگاه شلمچه قرار داشتند، زیر آتشبارهای عراقی، غسل مرگ می‌کردند.
بی‌سیم چی مستقر در پاسگاه شلمچه با فریاد از دژهای اطراف درخواست کمک می‌کرد. اما یا جوابی نمی‌شنید یا اگر صدایی به گوش می‌رسید، خبر امیدوارکننده‌ای به همراه نداشت. چرا که دژهای ?،?، ?، ? و? به تصرف دشمن درآمده بودند و دژهای باقی مانده نیز در محاصره قرار داشتند.
هنوز هوا کاملاً روشن نشده بود که خبر تکان دهنده‌ای در تمام پایگاه‌ها پیچید: پاسگاه شلمچه سقوط کرد. مدافعین کم تعداد، در گروه‌های پنج نفره در سایر دژها سنگر گرفته و با همه توان مشغول نبرد شدند. دژ مرکزی نباید سقوط کند. این منتهای همه تلاش‌ها بود. روایت زیر بیانگر شرایط دشوار آن روز است:
«وقتی بچه‌ها به این دژ (دژ مرکزی) می‌رسند، افسری که یک قبضه تفنگ ??? در اختیار دارد می‌گوید، اگر من دو تانگ داشتم، شلمچه عراق را هم می‌گرفتم. بچه‌ها با اعلام آمادگی خود، او را تشویق به این کار می‌کنند و با همراهی او و تعدادی سرباز مقابله با نیروهای عراق شروع می‌شود. طی یک درگیری سخت و نابرابر، پاسگاه شملچه آزاد می‌شود و نیروهای خودی به تعقیب دشمن پرداخته، پاسگاه شلمچه عراق را نیز تصرف می‌کنند و پرچم جمهوری اسلامی را بر فراز این پاسگاه به اهتزاز در می‌آوردند و ?? عراقی را به اسارت می‌گیرند. اما طولی نمی‌کشد که نیروهای عراقی با سازماندهی مجدد و با اجرای آتش بر حجم، حمله شدیدی را شروع می‌کنند و بچه‌ها به مقابله جانانه‌ای دست زده، تعدادی توسط تانگ‌های دشمن به شهادت می‌رسند. اما از آنجا که سلاح‌های انفرادی و یک قبضه تفنگ ??? جوابگوی دشمن نیست. بقیه ناچار تا دژ مرکزی به عقب بر می‌گردند.»
پس از سقوط خرمشهر در چهارم آبان ???? جاده شلمچه به صورن یکی از معابر اصلی تردد یگان‌های عراقی مستقر در خرمشهر در آمد، بعضی از تیپ‌ها و لشکرهای احتیاط ارتش عراقی نیز در بیابان‌ها یا در دل نخلستان‌های شلمچه اقدام به احداث قرارگاه کردند.
هجده ماه بعد در روز دهم اردیبهشت ماه سال ???? زمانی که فرماندهان ارشد عراقی، با تکیه بر استحکامات تعبیه شده و مواضع پولادین و نیروی بی‌شمار، آزادی خرمشهر را به دست نیروهای ایرانی، خواب خوش قلمداد می‌کردند، علمیات بیت‌المقدس با مرز یا علی بن ابی‌طالب و با هدف آزادی خرمشهر آغاز شد.
در مرحله اول عملیات، نیروهای ایرانی ?? کیلومتر از جاده اهواز- خرمشهر را آزاد کردند، پنج روز بعد و در مرحله دوم، مناطق جفیر، پادگان حمید و هویزه پاکسازی شد. مرحله سوم که در نوزدهم همان ماه با هدف پیشروی به سمت خرمشهر انجام شد، به دلیل مقاومت شدید دشمن از موفقیت چندانی برخوردار نبود.
ده روز گذشت. رزمندگان در ضلع شمالی منطقه شلمچه، با تقویت نیرو و تجهیز بیشتر آماده حرکت آخر بودند. در این فاصله ده روزه، توهم تحلیل رفتن توان نظامی ایران، فرماندهان عراقی را سرمست غرور کرده بود. اما شلمچه همچنان چشم بر دروازه‌های شمالی خود داشت.
ساعت ?? و ??دقیقه روز اول خرداد نیروهای قرارگاه نصر به نیروهای عراقی مستقر در شلمچه حمله کردند و بعد از یک درگیری تنگاتنگ خود را به جاده شلمچه رساندند. در همین زمان قرارگاه فجر نیز اعلام کرد که یگان‌هایش پل نو را تصرف کرده و به سمت اروند رود پیشروی می‌کنند.
عملیات رمضان بین یک زمین مثلث شکل به وسعت ???? کیلومتر مربع انجام شد. این زمین از شمال به منطقه کوشک، از غرب به اروند و از شرق به خط مرزی محدود می‌شد. هدف عملیات، انهدام نیروهای سپاه سوم عراق و پیشروی تا خط اروند رود بود. عقبه دشمن متکی بود به چهارپلی که در مناطق نشوه و تنومه بر روی اروند رود احداث شده بود و پیش‌بینی می‌شد با انهدام پل‌ها شمار زیادی از نیروهای عراقی به محاصره درآمده و اسیر شوند.
همه می‌دانستند که نبرد اصلی در این سرزمین، نبرد با تانک است. برای همین، در میان نیروهای پیاده، آر پی چی زن‌ها بیشتر از همه مورد توجه بودند. هر آر پی جی زن علاوه بر آر پی جی، سه موشک را نیز با خود حمل می‌کرد. فرد آر پی جی زن دو یا سه کمک داشت که آنها نیز علاوه بر حمل اسلحه، هر یک سه موشک آر پی جی به همراه داشتند. فرماندهان مدام از آنها می‌خواستند که موشک‌ها را هدر ندهند و زمانی دست به ماشه ببرند که مطمئن باشند تانک دشمن در تیررس است.
حمله آغاز شد. مقاومت سرسخت خطوط مقدم عراق نشان داد که این عراق، عراق ?? روز قبل نیست. دشمن قدر وجب دشت شلمچه را می‌دانست. در محور جنوب پاسگاه زید، رزمندگان موفق شدند تا عمق ?? کیلومتری مواضع عراقی‌ها پیشروی کنند. آنها به نهر کتیبان رسیدند و قرارگاه لشگر ? زرهی عراق را تصرف کردند و حتی ماشین بنز فرمانده لشکر را به غنیمت گرفتند. حالا آنها در حاشیه کانال ماهی بودند که عبور از آن به سادگی میسر نبود.
کانال پرورش ماهی، ساخته دست انسان بود و همان گونه که از اسمش پیداست، به منظور پرورش ماهی احداث شده بود. طول این کانال ?? کیلومتر و عرض آن به طور متوسط یک کیلومتر بود. عمق آب در کناره‌های کانال ?? سانتی‌متر و در اواسط آن دو متر و نیم بود. سیل بندهای دو طرف کانال که هر یک ?/? متر ارتفاع و ?? متر عرض داشتند، از این کانال دژ مستحکمی ساخته بود که کاربرد نظامی موثری برای دشمن داشت.
به محض آنکه نیروهای خودی به کانال ماهی رسیدند، آتش سلاح‌های مختلف به سمت آنها نشانه رفت. شلیک سنگین تانک‌ها از طفین و از آن سوی کانال ماهی، اوضاع را وخیم کرده بود. به دلیل عدم پیشروی یگان‌های دیگر نیروهای رسیده به کانال ماهی در محاصره قرار داشتند. نبرد جانانه آر پی جی زن‌ها با تانک‌های انبوه، حماسه می‌آفرید. تانک‌ها آن قدر نزدیک شده بودند که رزمندگان از آنها بالا رفته با نارنجک اقدام به انهدام آنها می‌کردند، بعد از آنکه ?? تانک و نفربر عراقی به آتش کشیده شد، حلقه محاصره باز شد و رزمندگان توانستند خود را به نیروهای دیگر برسانند.
چهار روز بعد در ساعت ?? و ?? دقیقه، مرحله دوم عملیات با هدف عبور از کانال ماهی به اجرا در آمد. جهت حرکت نیروها به سمت پل‌های احداثی روی کانال پرورش ماهی بود. اما بیابان پوشیده از زره، اجازه پیشروی سریع را از رزمندگان گرفته بود. شبح سیاه سیل بندهای کانال، زیر نور منورها از دور به چشم می‌آمد و شوق گذشتن از آن را دو چندان می‌کرد. هر گوشه دشت را که می‌دیدی تانکی در حال سوختن بود و انبار مهماتی در حال انفجار، پیکرهای پاک شهیدان نیز در جای جای شلمچه عطرافشانی می‌کردند. اکنون آفتاب داغ شلمچه بر پیکرهای پاکی می‌تابید که در جنگی نابرابر، سرتاسر دشت را به عشق و مردانگی آذین کرده بودند. داستان رمضان پانزده روز به طول کشید، داستان نبرد انسان و تانک. در این ?? روز پنج هواپیمای دشمن سرنگون و ???? تانک و نفربر نابود شد. ???? تن از نیروهای عراقی در بخش قابل توجهی از منطقه شلمچه، آب رها کردند تا به این ترتیب اندیشه حمله مجدد را از ذهن فرماندهان ایرانی پاک کنند. آنها همچنین با ترمیم و تقویت استحکامات و مواضع و احداث خاکریزهای پی در پی بر ضریب دفاعی خطوط مقدم خود افزودند. این اقدامات موثر افتاد و سبب شد تا فرماندهان نیروهای مسلح ایران تا چهار سال شلمچه را از برنامه‌های آفندی خود حذف کنند.
اکنون، هجدهم دی ماه ???? است. فرماندهان ارشد ارتش و سپاه و نیز فرماندهان سه قرارگاهی که مسوولیت اجرای عملیات را بر عهده گرفته‌اند، بر گرد نقشه‌ای بزرگ جمع شده‌اند. هر کدام به گوشه‌ای از نقشه چشم دوخته‌اند و به طرحی که برای مانور آنان در نظر گرفته شده فکر می‌کنند. رگه‌هایی از تردید کاملاً در چهره‌ها پیداست. خورشید هجدهم دی ماه غروب کرد و تاریکی همه جا را فرا گرفت. با تاریک شدن هوا جنب وجوش عجیبی تمام خطوط رزمندگان را پوشاند. لشکرها و تیپ‌های خط شکن مشغول انتقال نیروهای خود به نزدیک‌ترین موضع برای آغاز حمله شدند. غواص‌هایی که ماموریت تصرف سنگرهای مقدم دشمن را داشتند، آماده کار شدند. خدمه توپ و آتشبارهای خمپاره، آخرین هماهنگی را با دید بان‌ها به عمل آوردند. هیچ کس نمی‌دانست تا چند ساعت دیگر، چه سرنوشتی برای شلمچه رقم خواهد خورد. گزارش رسید که دشمن روی محل استقرار قایق‌ها کاتیوشا ریخته و تعدادی را شهید و مجروح کرده است. ساعتی بعد مسوول اطلاعات، عملیات قرارگاه خاتم گزارش داد که منورهای دشمن، نسبت به چند شب گذشته بیشتر شده و ترددهای نیروهای عراقی بر روی جاده جنوب و غرب کانال ماهی افزایش یافته است. اضطراب آنکه دشمن از عملیات آگاه شده است، فرماندهان را نا آرام کرده بود.
درگیری بایستی ساعت ? بامداد روز نوزدهم آغاز می‌شد. قرار بود که نیروها زیر نور مهتاب خود را به نقطه رهایی رسانده و با غروب ماه و از بین رفتن مهتاب عملیات را آغاز کنند.
شب به نیمه نزدیک می‌شد. محسن رضایی از یکی از مسوولین قرارگاه خواهد که بالای خاکریز برود و وضعیت شلیک منورهای دشمن را بررسی کند. خبر آمد که چیز غیرطبیعی در خطوط دشمن مشاهده نشده است. شهید محمد حسن نظرنژاد، مسوول واحد عملیات لشکر ?? امام رضا(ع) از ساعت‌های مضطرب کننده قبل از علمیات خاطره‌ای دارد:
«آن شب باران نرمی شروع به باریدن کرد. دلم ریخت پایین. با خودم گفتم: اگر این باران شدت بگیرد، حرکت بچه‌ها کند می‌شود، بخواهند از آب بیایند بیرون و هی لیز بخورند… قلبم در شب کربلای ? شاید ??? درجه تپش داشت… موهای سرم به نظرم مثل خار، راست شده بود و اصلاً یک حالت عجیبی داشتم. آمدم خدمت آقای قاآنی (فرمانده لشکر) ایشان تعجب کرد. گفت: چرا رنگت این جور است؟ گفتم: این باران کمی مرا نگران کرده. گفت: شاید باران، باران رحمت خدا باشد. ساعت پنج صبح، نیروهای خودی از جناح راست کانال ماهی عبور کرده و یکی از خاکریزهای مثلثی عراق را به تصرف درآوردند. در همان تیپ مقاومت می‌کرد. کار پنج ضلعی تمام شده بود. بعد از پنج ضلعی این خاکریزهای هلالی بود که مانع بزرگ پیشروی رزمندگان بود.
هلالی‌ها، خاکریزهایی بودند به شکل نیم دایره، شعاع هر یک از آنها ??? متر بود. ? متر عرض داشتند و ? متر ارتفاع. بر روی خاکریز، کانالی دور تا دور آن تعبیه شده بود و کانالهای فرعی منشعب از آن، ارتباط سنگرهای پیاده وتانک را برقرار می‌کرد. دیوار کانال‌ها از جنس سیمان بود. دور تا دور کانال، جاده‌هایی وجود داشت که رفت و آمد تانک‌ها را بر روی کانال میسر می‌کرد. داخل قوس هلال، به وسیله میادین مین و موانع سیم خاردار مسدود شده بود و امکان دستیبای نیروی مهاجم را به قلب آن محدود می‌ساخت. نوع طراحی هلالی‌ها امکان دور زدن مواضع را با اشکال مواجه می‌کرد. با این وصف، فتح هر هلالی به صورت هدفی مستقل برای نیروهای خود در آمده بود. در ساعت ?? و ?? دقیقه صبح فرمانده لشکر ?? سیدالشهدا(ع) اعلام کرد که ما هلال اول را پاکسازی کرده‌ایم. این خبر موجی از شادی و امید را در فضای قرار گاه فرماندهی برانگیخت. از روز پنجم تا روز ششم هیچ یک از طرفین، تحرک آفندی نداشتند، فقط آتش بود و آتش. از وقایعی که روز هشتم را به یادماندنی کرد، دریافت پیام حضرت امام خمینی(ره) خطاب به رزمندگان بود. متن پیام این گونه منتشر شد: «از خداوند متعادل پیروزی نهایی رزمندگان عزیز را خواستارم عزیزان من بکوشید. خداوند تعالی با شماست و اینجانب، دست و بازوی شما را می‌بوسم. والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.» پس از هشت روز ایستادگی و نبرد درمیان فریاد و آتش، کلمات امام همچون آب حیاتی در تاروپود خسته رزمندگان زندگانی و امید را جاری کرد. آن روز، دشمن جزایر بوارین و ام‌الطویل را رها کرده و مقادیر قابل توجهی امکانات از قبیل تانک، خودرو، تسلیحات گوناگون را در جزایر باقی گذاشت. از روز نهم تا روز بیستم عملیات، جنگ و گریز در تمام محورها ادامه داشت. هر شب با تاریکی هوا حملات نیروهای خودی آغاز می‌شد و تا روشنایی هوا ادامه می‌یافت. با روشن شدن هوا این پاتک‌های سنگین عراق بود که برای باز پس گیری مناطق از دست داده، جریان نبرد را ادامه می‌داد. وقتی آفتاب روز هشتم بهمن ماه ???? بر زمین سوخته منطقه عملیاتی کربلای ? تابید، شلمچه ایران آزاد شده بود، جزایر بوارین، ماهی، وام الطویل به تصرف نیروهای خودی در آمده بود، نهر جاسم و نهر دوئیجی تحت کنترل رزمندگان بود، پنج ضلعی و آن قسمت از کانال ماهی که مورد تهاجم قرار گرفته بود و در دست ما بود. شهر استراتژیک بصره در تیررس توپخانه‌های خودی قرار داشت، اما شهیدان رفته بودند.
شهید نظرنژاد می‌گوید: من با قدرت و با جرات می‌گویم که در تمام جنگ‌های دنیا، عملیات کربلای ? بی‌سابقه بود. حتی در جنگ جهانی چنین چیزی به چشم نخورده است… من در تمام دوران هشت سال جنگ، یکی در روز هفتم عملیات خیبر و یکی هم در شلمچه بود که برای یک لحظه بریدم. می‌خواستم برگردم عقب که بی‌سیم‌چی نگذاشت من بروم. واقعاً دیگر نمی‌خواستم بجنگم»…
و اما اکنون، وقتی برای بازدید راهی شلمچه می‌شوی، به یک قرار گاه ایست و بازرسی می‌رسی. اینجا «پل نو» است و این به معنای آن است که وارد منطقه شلمچه شده‌ای. کمی که جلوتر می‌روی بقایای موشک‌ها و راکت‌ها و خمپارهای اصابت کرده بر سینه شلمچه را می‌بینی.
اگر کنج خلوتی بیایی. چشم‌ها را ببندی و گوش به سکوت شلمچه بسپاری، ترانه غم‌انگیز شهدا را به خوبی خواهی شنید. آنها که از خاکریزهای جنون گرفته شلمچه گذشتند و دیگر باز نگشتند.

منبع:آبادان نیوز

دسته ها : مناطق جنگی
يکشنبه 1389/6/14 23:26
X