مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود .
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم
یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی میگذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کردهام، اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامهای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :
خدای عزیزم، چگونه میتوانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشتهاند!!...
هنوز محور اصلى تبلیغات خشمآلود دشمنان انقلاب و کشور ما، دشمنى با امام بزرگوار ماست. آنها مهمترین هدف خود را ... این قرار دادهاند که با هزاران ساعت برنامهریزى و برنامهسازى در ماه براى صدها رادیو و تلویزیونى که در اطراف عالم از سوى محافل صهیونیستى و استکبارى به راه افتاده است، شخصیت پُرجاذبه و چهرة درخشان امام بزرگوار را زیر سؤال ببرند. باید تصدیق کنیم که دشمنان نظام اسلامى براى مقابله و مبارزة با نظام جمهورى اسلامى و حرکت ملت ایران، جز این چارهای هم ندارند؛ زیرا عامل مهم تسلیمناپذیرى و ایستادگى ملت ایران در راه پُر افتخار خود، فلسفة سیاسى و مکتب سیاسى امام است، که ملت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند. دشمنان انقلاب چارهای ندارند جز اینکه با فلسفة امام، با مکتب امام و با شخصیت امام - که همچنان زنده و پایدار است - دشمنى کنند تا بتوانند این ملت را به خیال خود به عقبنشینى و تسلیم در مقابل خودشان وادار کنند. امام بزرگوار با مکتب سیاسىِ خود بود که توانست طلسم دیرپاى استبداد را در این کشور بشکند. امام بزرگوار با مکتب سیاسىِ خود بود که توانست دست غارتگران را از این کشور کوتاه کند؛ غارتگرانى که با همدستى با دیکتاتورها، ایران را به خانة امن خود تبدیل کرده بودند؛ کسانى که امیدوار بودند بتوانند ایران را بهصورت یک کشور تولیدکنندة مواد اولیه و انبار تمام نشدنىِ نفت براى خود نگه دارند. من مىخواهم روى مکتب سیاسى امام تکیه کنم. مکتب سیاسى امام نمىتواند از شخصیت پُرجاذبة امام جدا شود. راز موفقیت امام در مکتبى است که عرضه کرد و توانست آن را بهطور مجسم و بهصورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامى ما بهدست مردم به پیروزى رسید و ملت ایران عمق توانایىها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسى او قادر به چنین کار بزرگى نبود. مکتب سیاسى امام میدانى را باز مىکند که گسترة آن حتّى از تشکیل نظام اسلامى هم وسیعتر است. مکتب سیاسىیى که امام آن را مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، براى بشریت و براى دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد مىکند. چیزهایى در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنة آنهاست؛ لذا کهنه نمىشود. کسانى که سعى مىکنند امام بزرگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تاریخ و متعلق به گذشته معرفى کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسى خود زنده است، و تا این مکتب سیاسى زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامى، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است....
ولی امر مسلمین جهان، 14/3/1383
چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بو ی گل ر ا از چه جو ییم ا ز گلاب
اکنون که علی (ع) به شهادت رسیده و جان بی تابش از "دار مفر" به "دیار مقر" پر کشیده است ماییم و میراث گرانبار مکتب او.
فرمان امیرالمومنین علی علیه السلام به مالک اشتر را طی چند روز به مطالعه می نشینیم .باشد که از رهنمودهای راهگشای او رهتوشه هایی برگیریم و راه آینده را بهتر بسپریم : اصول سیاست و آیین کشورداری در کلام امیرالمومنین
نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر، هنگامی که او را به فرماندهی مصر برگزید، آن هنگام که اوضاع محمدبن ابی بکر متزلزل شد. این نامه از طولانیترین نامههاست که زیباییهای تمام نامهها را دارد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان،
این فرمان بنده خدا علی امیرمومنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمیگزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح و شهرهای مصر را آباد سازد.
ضرورت خودسازی
او را به ترس از خدا فرمان میدهد، و این که اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدم دارد و آن چه در کتاب خدا آمده؛ از واجبات و سنتها را پیروی کند، دستوراتی که جز با پیروی آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضایع کردن آن جنایتکار نخواهد گردید.
به او فرمان میدهد که خدا را با دل و دست و زبان یاری کند، زیرا خداوند پیروزی کسی را تضمین کند که او را یاری دهد و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد و به او فرمان میدهد تا نفس خود را از پیروی آرزوها بازدارد، و به هنگام سرکشی رامش نماید، که:
«همانا نفس همواره به بدی وامیدارد جز آن که خدا رحمت آورد.» (1)
پس ای مالک بدان! من تو را به سوی شهرهایی فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل یا ستمگری بر آن حکم راندند و مردم به کارهای تو چنان مینگرند که تو در کارهای حاکمان پیش از خود مینگری، و درباره تو آن میگویند که تو نسبت به زمامداران گذشته میگویی، و همانا نیکوکاران را به نام نیکی توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاری ساخت. پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هوای نفس را در اختیار گیر و از آن چه حلال نیست خویشتن داری کن، زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آن چه دوست دارد، یا برای او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایی.
اخلاق رهبری(روش برخورد با مردم)
مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند، اگر گناهی از آنان سر میزند، یا علتهایی بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب میگردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر و امام تو از تو برتر و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مَستیز که تو را از کیفر او نجاتی نیست و از بخشش و رحمت او بی نیاز نخواهی بود، بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادی مکن، و از خشمی که توانی از آن رها گردی شتاب نداشته باشد، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان میدهم، باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگبینی دل را فاسد، و دین را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خود بزرگبینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشی نجات میدهد و تندروی تو را فرو مینشاند، و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی بازمیگرداند.
پرهیز از غرور و خودپسندی
بپرهیز که در بزرگی خود را همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی، زیرا خداوند هر سرکشی را خوار میسازد و هر خودپسندی را بی ارزش میکند. با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیت خود که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن که اگر چنین نکنی ستم روا داشتی و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، یا توبه کند.
و چیزی چون ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمیکند، و کیفر او را نزدیک نمیسازد، که خدا دعای ستمدیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است.
مردم گرایی، حق گرایی
دوست داشتنیترین چیزها در نزد تو، در حق، میانهترین؛ و در عدل، فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص را از بین میبرد، اما خشم خواص را خشنودی همگان بی اثر میکند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند. زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر و در خواستههایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کم سپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر میباشند. در صورتی که ستونهای استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم میباشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد.
ضرورت رازداری
از رعیت، آنان که عیبجوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که والی در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گردانی، و آن چه که هویداست بپوشانی، که داوری در آن چه از تو پنهان است با خدای جهان میباشد، پس چندان که میتوانی زشتیها را بپوشان، تا آن را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کینهای را در مردم بگشای، و رشته هر نوع دشمنی را قطع کن و از آن چه که در نظر روشن نیست کناره گیر، در تصدیق سخنچین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر میشود اما خیانتکار است.
جایگاه صحیح مشورت
بخیل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نیکوکاری باز میدارد، و از تنگدستی میترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست میکند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت میدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنین افرادی محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران و یاری دهندگان ستمکارانند، تو باید جانشینانی بهتر از آنان داشته باشی که قدرت فکری امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانی که ستمکاری را بر ستمی یاری نکرده، و گناهکاری را سبکتر، و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر، و دوستی آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادی را که در حقگویی از همه صریحترند و در آن چه را که خدا برای دوستانش نمیپسندد، تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند. چون که
اصول روابط اجتماعی رهبران
تا میتوانی به پرهیزکاران و راستگویان بپیوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را برای اعمال زشتی که انجام ندادهای تشویق نکنند، که ستایش بی اندازه، خودپسندی میآورد، و انسان را به سرکشی وا میدارد.
هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بی رغبت، و بدکاران در بدکاری تشویق میگردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.
بدان ای مالک! هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به رعیت بهتر از نیکوکاری به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نمیباشد، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوشبین شوی، که این خوشبینی بار سنگین رنج آور مشکلات را از تو برمیدارد. پس به آنان که بیشتر احسان کردی بیشتر خوشبین باش و به آنان که بدرفتاری نمودی بدگمانتر باشد و آداب پسندیدهای را که بزرگان این امت به آن عمل کردند و ملت اسلام با آن پیوند خورده و رعیت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابی که به سنتهای خوب گذشته زیان وارد میکند، پدید نیاور، که پاداش برای آوردنده سنت، و کیفر آن برای تو باشد که آنها را در هم شکستی.
با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانی و اصلاح شهرها، و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت.
مطلب فوق العاده زیبایی است دوستان خوبم چرا همه به ارمانهای ان امام والا بر نمیگردیم همه ی دنیای پوشالی و خالی ما پر شده از نیرنگ و فریب و ریا تهمت و افترا به یکدیگر
بیایین از این منفعت طلبی دست برداریم
بیاییم با هم اتحاد و همدلی گذشته را در جامعه رواج دهیم
بیاییم انتقاد های سازنده را به جای انتقاد های کوبنده استفاده کنیم
بیاییم صفا و اخوت را بین هم در همین جامعه مجازی گسترش دهیم و اتحاد ایجاد کنییم
بیاییم دست به دست هم دهیم به مهر
بیاییم از رفتار و گفتار حضرت علی پند نگرییم به ان عمل کنیم نگویید جامعه به ما ربطی ندارد فرد فرد ما روی جامعه تاثیر می گذاریم از همین امروز بنده در این وبلاگ وحدت و برادری را برای پشرفت خودم و ایران عزیز سر لوحه قرار می دهم و شما را هم به اتحاد دعوت می کنم باشد که وظیفه شرعی را عمل کرده باشم
قوانین دهگانه شهید
قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.
تاریخ اجراء 4/5/69
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .
تاریخ اجراء 11/5/69
قانون سوم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.
تاریخ اجراء 26/5/69
قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .
تاریخ اجراء 16/6/69
قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
تاریخ اجراء 13/7/69
قانون ششم:حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.
تاریخ اجراء 18/8/69
قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.
تاریخ اجراء 30/9/69
قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .
تاریخ اجراء 19/11/69
قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .
تاریخ اجراء 14/1/70
قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.
تاریخ اجراء 15/3/70
جهان بازتابی از خود ماست، وقتی از خود بیزاریم،
از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می ورزیم،
تمام جهان به نظر فوق العاده دوست داشتنی میآید.
تصویری که انسان از خویش در ذهن دارد، دقیقا تعیین میکند که چه رفتارهایی از او
سرخواهد زد، برای چه چیزی تلاش خواهد نمود و از چه چیزهایی اجتناب میکند.
منشاء تمام افکار و حرکات ما، چگونه دیدن خویشتن است، ما همانیم که معتقد به بودن آنیم
به کجا می روی؟
صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو...
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو...
ای کبوتر به کجا؟یک،دو نفس صبقر بکن
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو...
باش با دست خودت آینه را پاک بکن
نکند آینه دلگیر شود ، بعد برو...
یک نفس حسرت لبخند تو را می بارد
خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو...
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو...
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
صبر کن خواب تو تعبیر شود بعد برو...
ای جان فرزند
هزار حکمت آموختم که از آن هزار چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن
چهارصد ، هشت کلمه برگزیدم که جامع کمالات است ،
دو چیز را فراموش نکن :
1ـ خدا را
2ـ مرگ را
دو چیز را فراموش کن :
1ـ به کسی خوبی کردی
2ـ کسی به تو بدی کرد
و اما چهار کلمه ی دیگر :
در مجلس وارد شدی ............... زبان نگهدار
به سفره ای وارد شدی ..............شکم نگهدار
به خانه ای وارد شدی .............چشم نگهدار
به نماز ایستادی ....................... دل نگهدار
دغدغه های یک فرزند شهیددرباره ترویج فرهنگ ایثاروشهادت هر روز در گوشهای از کشور، جانباز بد حالی به شهادت میرسد و همسران شهدا پا به سن میگذارند اما برای قشر جوان ایثارگر سرمایهگذاری مناسبی صورت نگرفته و ایثارگرپروری نشده است.
معصومه خدادادی در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: اگر میخواهیم بدانیم مسئولان در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت چقدر موفق بودهاند، باید بررسی کنیم که مسئولان طی این سالها چقدر حاضر بودهاند برای حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از منافع خود چشمپوشی کنند.
این فرزند شهید افزود: بعد از جنگ، گاهی شرایطی پیش آمد که ترجیح داده شد فرهنگ شهدا به موزهها رود و فضا به گونهای شد که هراس آن میرفت فرزندان شهدا را به جرم اینکه پدرانشان به جبهه رفتهاند و شهید شدهاند، محاکمه کنند و آنها را هم به موزه بسپارند.
خدادادی اظهار داشت: معتقدم هر مسئولی که توانست در مسئولیت خود ایثارگری کند و قدم خیری برای بازماندگان جنگ برداشت، تبدیل به ضد تبلیغ نشد و او در ترویج فرهنگ ایثار شهادت موفق بوده است.
این فرزند شهید ادامه داد: هر وقت کاری برای جانبازان انجام دادند، قبل از اینکه آن قانون یا مصوبه اجرایی شود، آنقدر فریاد کردند و در حاشیهاش تبلیغات عجیب و غریب راه انداختند که باعث شد مردم تصور کنند همه امتیازها برای جانباز و رزمنده است.
این نماینده مجلس ایثارگران کشور گفت: یک سهمیه کنکور برای فرزند شهید در نظر گرفتند و آن قدر تبلیغ کردند که وقتی وارد دانشگاه شد، اصلاً جرأت نکند بگوید من فرزند شهید هستم؛ نه اینکه از شهید شدن پدرش خوشحال نباشد بلکه فضا به گونهای است که او به این نتیجه رسیده است. اگر در این رفتارها هیچ عمدی در کار نبوده است، مسلماً بیتدبیریهایی بوده که منجر به این بازخوردها شده است یعنی بعد از گذشت 30 سال از پایان جنگ، نسبت به رسیدگی به خانواده ایثارگران بد عمل شده که این نتیجه را داده است.
خدادادی بیان داشت: بحث خدماترسانی به ایثارگران در جامعه طوری مطرح شده است که ایثارگر به این نتیجه رسیده که حق گرفتنی است یعنی من بچه شهید اگر داد نزنم، حقم را نمیدهند بنابراین باید داد بزنم و شیشه بشکنم تا حقم را بگیرم؛ در حالی که شأن ایثارگر، ایثارگری است و مسئولان باید این شأن را حفظ میکردند تا نیاز به این نبود که ایثارگر برای رفع مشکلاتش داد بزند.
وی با بیان این که امام (ره) هوشمندی به خرج دادند که بنیاد شهید را تأسیس کردند، اظهار داشت: معتقدم در مسیر پیگیری امورات ایثارگران، بنیاد شهید و امور ایثارگران باید آخر خط باشد یعنی ایثارگر اگر به ادارهای مراجعه میکند، آن اداره یا سازمان طبق قوانین موجود وظیفه دارد به کار ایثارگر رسیدگی کند اما اتفاقی که افتاده، این است که همه میگویند شما تحت پوشش بنیاد شهید هستید و به آنجا بروید.
نائب رئیس اول مجلس ایثارگران ادامه داد: کارت ایثارگری که توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران برای ایثارگر صادر شده است به این معناست که نوع ایثارگری فرد تأیید شده است اما چرا وقتی این کارت به اداره، دانشگاه یا هر سازمان دیگری ارائه میشود، اجرای کاری که قانوناً وظیفه آن نهاد است به دوش بنیاد شهید اندخته میشود.
خدادادی خاطرنشان کرد: البته قوانینی که نیاز ایثارگران بوده است را خوب تصویب کردهایم اما در اجرای آنها نظارت نکردهایم در صورتی که اگر همین قوانین خوب اعمال شود، خیلی از مشکلات حل میشود؛ لازمه این کار هم این است که دستگاههای دولتی پای کار بیایند و بار را از روی دوش بنیاد شهید و امور ایثارگران بردارند.
این نماینده مجلس ایثارگران گفت: اگر در پرداخت هزینهها و خدماترسانی، دستگاههای دیگر بخشی از کار را تقبل کنند، باری از روی دوش بنیاد شهید و امور ایثارگران برداشته میشود و این نهاد میتواند به رسیدگیهای عاطفی خود برسد و به مشکلات مادی حادی که حل نمیشود، رسیدگی کند.
وی با انتقاد به ادغام بنیاد شهید و بنیاد جانبازان، بیان داشت: پیش از ادغام این دو نهاد ایثارگری، بنیاد شهید مسئول رسیدگی به خانواده شهدا بود اما بعد از ادغام، تعداد پرسنل ثابت نگه داشته شد و یک جمعیت زیادی از جانبازان به خانواده شهدا اضافه شد لذا ناخودآگاه رسیدگیها ضعیف شد.
خدادادی بیان داشت: این کار باعث شد که خانواده شهدا کمتر به بنیاد شهید و امور ایثارگران بروند چون نیازها و حتی حریمشان با سایر اقشار ایثارگری فرق میکند. خوب است حالا که بنیاد شهید و بنیاد جانبازان ادغام شده است، ساختمانهای خدماترسانی به این دو قشر از هم جدا شود.
این فرزند شهید گفت: والدین شهدا یکی پس از دیگری از دنیا میروند؛ جانبازان بد حال هر روز در گوشهای از کشور به شهادت میرسند و همسران شهدا پا به سن میگذارند اما برای قشر جوان ایثارگر یعنی فرزندان شهدا، جانبازان و آزادگان سرمایهگذاری مناسبی نداشتهایم و ایثارگرپروری نکردهایم.
وی افزود: جز تشویق و تسهیل ورود فرزندان ایثارگران به دانشگاه کار دیگری صورت نگرفته است یعنی فقط دستیابی به برخی خدمات، تسهیل شده است در صورتی که اگر امام (ره) توقع داشتند فرزندان شهدا و جانبازان در سطوح عالی تحصیل کنند برای این بوده است که ارکان کلیدی کشور به دست آنها باشد و از میان میراثداران شهدا برای آینده نظام کادرسازی شود و هدف فقط متخصص شدن و فوق تخصص گرفتن، نبوده است.
خدادادی اظهار داشت: اگر قرار است فرزندان شهدا و جانبازان ارکان کلیدی نظام باشند، چقدر در نظام جمهوری اسلامی برای این کار سرمایهگذار شده است؛ حداقل نخبهها هم شناسایی نشدهاند که برای چند سال آینده در زمینهای از حضور آنها بهرهبرداری شود و اغلب نخبههای ایثارگر، خودشان مدارج موفقیت را کسب کردهاند.
نائب رئیس مجلس ایثارگران اظهار داشت: متأسفانه در کشور برنامه مدونی برای تربیت فرزندان شهدا و جانبازان وجود ندارد؛ برای این که مسئولان کشور خیلی جاها فکر میکنند که بچههای شهدا ضمن این که بچه شهید هستند، بچه هم هستند!
اگر خدا شریکى داشت
لو کان لربک شریک لاتتک رسله.
نامه / 31
ترجمه:
اگر پروردگارت شریکى مى داشت، فرستادگان آن شریک "یعنى پیامبران آن خداى دیگر" نزد تو مى آمدند.
******************************************************
لو لم یتوعد الله على معصیته لکان یجب ان لا یعصى شکرا لنعمه.
ح / 290
ترجمه:
اگر حتى خداوند، بندگانش را، از نافرمانى کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهى نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهاى او، سپاسگزارى کرده باشد.
****************************************************************
در خلوت هم از گناه بپرهیزید
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاکم.
ح/ 324
ترجمه:
در خلوت و تنهایى هم، از گناه و نافرمانى خدا بپرهیزید، زیرا همان کسى که گناه شما را مى بیند "یعنى خداوند" خودش نیز درباره ى آن، داورى خواهد کرد.
*********************************************************************
رابطه عقل و گفتار
اذا تم العقل نقص الکلام.
ح/ 71
ترجمه:
هنگامى که عقل انسان کامل گردد، گفتارش کوتاه مى شود.
******************************************************************
حق یکى است
ما اختلفت دعوتان الا کانت احداهما ضلاله.
ح/ 183
ترجمه:
هرگاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، یکى از آن دو، گمراهى "باطل" است.
******************************************************************
جامعیت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم.
ح/ 313
ترجمه:
سرگذشت نسلهاى پیشین شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آینده شما، و احکام و دستورات مربوط به امورى که بین شما جارى است، همه در قرآن آمده است.
******************************************************************
خشنودى از کار بدکاران
الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم. و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضى به.
ح/ 154
ترجمه:
هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است، و هر کس که در کارى نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.
******************************************************************
لزوم شناخت رفیق راه و همسایه
سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار.
نامه/ 31
ترجمه:
پیش از آنکه درباره راه بپرسى، درباره 'رفیق راه' بپرس، و پیش از آنکه 'خانه' انتخاب کنى درباره 'همسایه' پرس و جو کن.
خودرایى و مشورت
من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولها.
ح/ 161
ترجمه:
شخص خود راى به هلاکت مى رسد، و کسیکه با مردان برجسته و اندیشمند مشورت کند، در عقل آنها شریک مى شود.
******************************************************************
فضیلت علم بر ثروت
العلم خیر من المال، العلم یحرسک، و انت تحرس المال، و المال تنقصه النفقه و العلم یزکو على الانفاق، و صنیع المال یزول بزواله.
ح/ 147- از فرمایشات امام "ع" به کمیل بن زیاد
ترجمه:
دانش، از مال دنیا بهتر است، زیرا دانش نگهبان توست، ولى مال را تو باید نگهبانى کنى. مال دنیا با بخشش کاسته مى شود، ولى دانش، بر اثر بخشش، رشد و فزونى مى یابد، و آنچه با مال دنیا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده، با تمام شدن مال، از بین مى رود.
آنچه بر خود نمى پسندى بر دیگران مپسند
******************************************************************
فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها.
نامه/ 31
ترجمه:
آنچه که براى خود دوست مى دارى، براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمى پسندى، براى دیگران هم مپسند.
******************************************************************
اندرز پذیرى
و لا تکونن ممن لا تنفعه العظه الا اذا بالغت فى ایلامه، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب.
نامه/ 31
ترجمه:
از کسانى مباش که اندرز نمى پذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، با ادب و ملایمت اندرز مى پذیرد، و چهارپایان هستند که جز با کتک، فرمان نمى برند و به راه نمى آیند.
دوستى و خردمندى
*************************************************************
التودد نصف العقل.
ح/ 142
ترجمه:
دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.
****************************************************************************
****************************************************************************
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.