سروده ای زیبا از مرحوم آقاسی در رثای سید شهیدان اهل قلم
خدایا مرا از خود آگاه کن
پر از ذکر "الحکم لله کن "
که بی وقفه این وقف را بشکنم
به پروازی این سقف را بشکنم
گریزم به معنا ، ز قید حروف
به روح شهادت بیابم وقوف
که آنان که بر سر حق واقفند
سلیمان تأویل را آصفند
به تعداد اگر چند آنان کمند
ولی همچو پولاد مستحکمند
به امر ولی استقامت کنند
اشارت نماید قیامت کنند
رها تر ز طوفان ، شتابان چو برق
چنان خنده رعد بر غرب و شرق
فراخ زمین سایه ی بالشان
فروغ زمان در پر شالشان
نبرد آفرینند و آشوبناک
ندارند در دل هراس از هلاک
دل آگاه و مرگ آزمونند و مرد
سرآغاز نورند و طوفان درد
به قاموس مردان عقب گرد نیست
کسی کاو گریزد ز حق ، مرد نیست
بشارت به مردان شورآفرین
خدا بندگان شعور آفرین
زنور ولایت جهان روشن است
دل آشکار و نهان روشن است
جهان پر شد از نعره یا صمد
ولی گوش شیطان از آن می رمد
گر ابلیس در نزد ما خم نشد
ز مقدار ما ذرهای کم نشد
خدا تا جهان را پر از نور کرد
جهولان بدکیش را کور کرد
به خفاش ها چشم بینش نداد
پر پرسه در آفرینش نداد
از این رو گرفتار خود بینی اند
فرو رفته در ظلمت آیینی اند
فرومایه ی گند خوارند و بس
زبان بهر انکار دارند و بس
زبان گر نگوید ز حق لال باد
چنان خار و خس پست و پا مال باد