طلبهها برای شرکت در درس حضرت آقا چه ویژگیهایی باید داشته باشند؟
بسیاریشان طلبههای فاضل و طلبههای خوب هستند که درسهای دیگران را دیدهاند، طلبههای ملاّیی هستند و میآیند درس آقا. گاهی اوقات با آنها صحبت میکنیم، میگویند ما حقیقتاً استفاده میکنیم. بعضیهایشان واقعاً مجتهدند ولی میگویند ما چون واقعاً استفاده علمی میکنیم، به درس میآییم. حضرت آقا هم وقت میگذارند، مطالعه میکنند، اقوال مختلف، تتبّع در مسائل فقهی، مباحث رجالی و مباحث اصولی، اینها را خوب مسلطند.
انصافاً این جهات علمی ایشان، مقداری تحتالشعاع شرایط رهبری و وضعیت سیاسی ایشان قرار گرفته است و الاّ جهات علمی ایشان هم جهات برجستهای است.
ایشان در قم درس مرحوم آقای آقا شیخ مرتضی حائری میرفتند، همچنین در درس مرحوم امام، شرکت میکردند و در مشهد، در درس مرحوم آیتالله میلانی شرکت میکردند. ایشان یک وقت تعریف میکردند و میفرمودند من درس آقای آقا شیخ مرتضی حائری میرفتم. درس آقای آقا شیخ مرتضی حائری از آن درسهای سخت حوزه بود. هر کسی درس ایشان نمیرفت. حضرت آقا فرمودند یک وقت من رفتم، خودم بودم و ایشان و بقیه شاگردها نیامده بودند؛ چون درسشان هم خیلی عمیق بوده و خیلیها درک نمیکردند. بیانش هم خیلی بیان رسایی نبوده؛ لذا درس ایشان از آن درسهای بسیار پرکیفیت و پرمطلب درسی حوزه بود. بعد حضرت آقا فرمودند یک روز آقای حائری به من گفتند که آقای آقا سیّد علی آقا! آن موقع شاید حضرت آقا بیستودو سه سالشان بیشتر نبوده من با این استعدادی که در شما میبینیم، شما یا یک مرجع تقلید میشوید، یا حداقل عالم برجسته خطّه خراسان. این بیان از زبان آقای آقا شیخ مرتضی حائری آن عالم برجسته خیلی مهم است.
ایشان در حوزه مشهد هم که بودند، در کنار مبارزه و برنامه و فعالیتهای اجتماعی و دیگر فعالیتهایی که داشتند، از کارهای علمی هیچ وقت فاصله نگرفتند. این خیلی جالب است. همان موقع هم حضرت آقا در مشهد البتّه من که شرکت نمیکردم، چون سنّم هنوز در آن حدّ نبود درس رسائل و مکاسب و درس کفایه داشتند و درس ایشان از درسهای معروف و بنام حوزه علمیه مشهد بود. آن موقع حضرت آقا، شاید حدود سی سیوپنج سالشان بود که در حوزه مشهد، درس کفایه و درس مکاسب ایشان، از درسهای بنام حوزه بود، آن هم در سن سیوپنج سالگی. الان هفتاد سالشان است.
حضرت آقا دارای هوش بسیار سرشار و استعداد و حافظه بسیار قوی است. خداوند این جور خواسته است. لذا بحث علمی ایشان کاملاً قابل استفاده و غنی است. انشاءالله این دروس چاپ خواهند شد.
یکی از خصوصیاتی که درس ایشان دارد، اجازه میدهند شاگردها سر درس اشکال کنند. این یکی از امتیازات درسهای حوزه است که شاگرد، جلوی استاد اشکال، سؤال و مباحثه میکند. این یک امتیاز بزرگی است. حضرت آقا هم سر درس، اجازه میدهند، فضا هم آن قدر فضای طلبگی و حوزهای است که اگر کسی اشکالی، سؤالی به ذهنش میآید، احساس نگرانی و ترس و اُبهت نکند و راحت بتواند آنها را مطرح کند. حضرت آقا هم به همه اجازه میدهند، این خیلی برای من جالب است؛ حتّی بعضیها اشکالات یا سؤالهایشان خیلی هم عمیق نیست، آقا به همان هم اجازه میدهند که صحبت بکند. تحقیرش نمیکنند، وسط حرفش نمیآیند. البته ممکن است در مواردی پاسخی ندهند تا مشخص میشود سؤال و اشکالی که کرده، حرف عالمانهای نبوده است. گاهی جلسات درس تبدیل به مناظره و مباحثه میشود. حضرت آقا چیزی میفرمایند، یک اشکال مطرح میشود. باز آقا میفرمایند، باز یک اشکال. کاملاً آزادند. راحت افراد سؤال و اشکال میکنند و آقا هم همین را میپسندند. آقا هم همین را دوست دارند. خودشان این جور فضای بحث و مباحثه و نقد و نقادی را دوست دارند.
اینکه گاهی حضرت آقا مطالبی را میفرمایند، افراد توجه ندارند. ایشان با تخریب، با توطئه، با بیان و یا نوشتن مطالب کذب که موجب تشویش اذهان میشود، با این چیزها مخالفند در مجلات، در کتابها، در رسانهها امّا فضای نقد و نقادی و مباحثه و گفتوگو را میپسندند.
خود ایشان چند سال پیش بحث آزاداندیشی را مطرح کردند و تا الان چند بار هم پیگیری کردهاند که این کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها و در قم به کجا رسید. نه اینکه فقط یک بار بیان بکنند - در پاسخ به آن نامه جمعی از فضلای حوزه بلکه بارها پیگیری کردند و ما هم داریم این را پیگیری میکنیم. هم بخشی در حوزه، بخشی هم در دانشگاهها که این منویات آقا به نتیجه برسد. حضرت آقا از این فضای این جوری خیلی خوششان میآید. خیلی دوست دارند چون معتقدند نقد و نقادی و مباحثه و...، موجب رشد و کمال میشود. حقّ هم همین است. اصلاً رشد علم و دانش، براساس همین نقادیها و همین مباحثهها بوده است.
یک خاطرهای من دارم. خدمت آقا عرض کردم آقا! یک نفر از آقایان آیتالله سیّد جعفر کریمی مرتب خدمت شما میرسند و مباحث فقهی و بحث استفتائات مطرح میشود، اگر اجازه بفرمایید یکی دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکاری دارند، ایشان هم گاهی بیایند با خود شما جلساتی را داشته باشند که برای پاسخگویی به سؤالات خیلی به ما کمک میکند. حضرت آقا فرمودند خیلی خوب، گاهی ترتیب بدهید ایشان هم بیایند. ما یکی دو جلسه ترتیب دادیم، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهای طلبگی، راجع به استفتائات و مسائل شرعی مطرح میشد و به اصطلاح یک فرع فقهی را مطرح میکردند. بعدا دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند. من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید؟ آقا فرمودند آقای کریمی که میآیند، با من مباحثه میکنند. نظر من را حسابی نقد میکند و من دفاع میکنم. این را من میپسندم. این آقای بزرگوار که میآید، ایشان حالا حجب و حیایش جوری است که بحث نمیکند. من اگر یک مطلبی را بگویم، میدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد، با من بحث نمیکند. حالا یا حرمت نگه میدارد، یا خجالت میکشد با ما بحث کند. لذا این جور جلسهای به درد من نمیخورد. من جلسهای را دوست دارم که طرف بیاید، وقتی من یک حرف میزنم، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبی برسیم. این روحیه حضرت آقا در مباحث است، در جلسات خصوصی هم همین جور است. ایشان خیلی نقادی و مباحثه را دوست دارند.
نکتهای را حضرتعالی فرمودید در مورد شرکت آزادانه طلاب در بحثها. من میخواهم این را یک مقدار تکمیلتر بفرمایید. با توجه به جایگاه ایشان به عنوان رهبری و محدودیتهایی که از نظر امنیتی و سیاسی وجود دارد، آیا طلاّب، آزادی عمل برای حضور در اصل جلسه را دارند. یعنی الان اگر طلابی متقاضی باشند، به راحتی میتوانند در درس ایشان شرکت کنند؟
ما دو تا شرط داریم. یکی شرط علمی است. گرچه در حوزههای درس تقریباً نیست. ولی اینجا کسانی میتوانند در درس حضرت آقا شرکت کنند که حتماً کفایتین را خوانده باشند. اگر کسی کفایتین را نخوانده باشد، ما اجازه شرکت در درس را به او نمیدهیم. یا باید پایه قبولی پایه 10 حوزه را پایه 10 حوزه، همان کفایتین است از قم بیاورند و از جای دیگر هم ما قبول نمیکنیم. اگر بگویند ما آن موقع نبودیم، اینجا خودمان امتحان میکنیم. اگر توانست کفایه را جواب بدهد، میتواند در درس شرکت کند. پس یکی بحث علمی است، این یک معیار و یک فاکتور ما است. فاکتور بعدی هم از جهات به اصطلاح اخلاقی است که متقاضی، مشکلی، مسئلهای، چیزی نداشته باشد که آن حالا جنبه حراست و ... پیدا کند. این دو تا مسئله برای ما مهم است که اگر کسی آن شرایط را داشته باشد، میتواند در درس شرکت کند، مباحثه و اشکال و انتقاد کند.
الان درس آقا شلوغ است؟
شرکت طلاب در درس، خیلی خوب است. میانگین شرکتکنندگان، بین پانصد تا ششصد نفر است. با اینکه ساعت هفت، درس شروع میشود، ولی همه تقریباً همان اول درس، همه حضور دارند. در زمستان، سرما و گرما، بارندگی و... همه هفت صبح سر درس حضور دارند و درس خیلی زنده، فعال و پر محتوایی است.
اجازه دهید به بحث قبلی برگردیم. داشتید از وضعیت زندگی شخصی مقام معظم رهبری سخن میگفتید.
بله. در مورد زندگی آقا مطالب گفتنی زیاد است. یک وقت یادم هست، چند سال پیش آقای شیخ عباس حجتی ابردهی که از منبریها و روضهخوانهای مشهد و از دوستان آقاست یک بار آمد و به من گفت من یک سری مطالبی دارم. من یادداشت کردم که خدمت آقا مطرح کنم. از جمله درخواستهای ایشان، این بود که من خانهام را میخواهم تعمیر کنم، پول ندارم، حضرت آقا سه چهار میلیون از پول شخصی خودشان به من بدهند، از پول بیتالمال نباشد. من به حضرت آقا عرض کردم آقا! ایشان یکی از خواستههایشان این است. این قضیه، مال مثلاً ده سال، یازده سال قبل است. فرمودند من سه چهار میلیون پول اضافه از خودم داشته باشم! من چنین پولی ندارم. بعد ایشان فرمودند ما خانه مشهد را که بعد از انقلاب فروختیم، وقتی آمدیم تهران، یک خانه در خیابان ایران خریدم (آن خانه الان هست، ظاهراً دست مستأجر باشد). فرمودند من پول آن خانه را نداشتم، بخشی را از این پول خانه` مشهد دادم، بخش دیگر آن را وام گرفتم؛ من تا چند ماه پیش اقساط آن وام را میدادم، تا قسطهای آن خانه تمام شد. حالا ایشان سه چهار میلیون پول از شخصی ما میخواهد! پولی ندارم که بخواهم بدهم. این هم یک خاطرهای بود که خواستم عرض بکنم.
یکی از چیزهایی که در مورد عموم رهبران مطرح میشود و ما هم حساسیتمان در این زمینه بیشتر است، منابع خبری و اطلاعاتی حضرت آقاست. ایشان آن چیزهایی را که بایستی از کشور بدانند، از کجا تأمین میکنند؟ ارتباطشان با مردم چگونه است؟ حرفهای اعتراضی و انتقادی مردم چگونه به ایشان منتقل میشود؟ در واقع آنچه در دنیای بیرون و جامعه میگذرد، چگونه به ایشان منتقل میشود؟
بله، با توجه به اینکه مسئولیت بنده در بخش خاصی از دفتر است، مطالبی را اجمالاً میدانم و عرض میکنم. این گزارشها دو بخش است؛ یکی از کانالهای رسمی است. یک بخش هم در دفتر داریم به عنوان معاونت ارتباطات مردمی که در دوره ریاست جمهوری حضرت آقا هم بود و الان هم هست که خیلی هم گسترده و فعال است.
ایشان به همه روِسای جمهور هم همیشه توصیه میکنند که این ارتباطات مردمی را تشکیل بدهند. خوب، این ارتباطات مردمی، هم نامههایی است که مردم میفرستند، هم تلفنهایی است که میزنند که همه ثبت میشود. بعداً تلخیص میشود و خدمت آقا داده میشود. در این نامهها و تلفنها، خیلی از حرفهای مردم هست، نظراتشان، مشکلاتشان، گرفتاریهایشان، انتقاداتشان، همه هم بدون سانسور، خلاصه میشود و در یک جزوه، هر روز مسئول ارتباطات مردمی خدمت آقا تقدیم میکند، صبح به صبح روی میز آقا میگذارند که این خودش یک دریچه بزرگی است به سوی همه مردم.
یک وقتی یادم هست یکی از دولتها دولت آقای هاشمی یا آقای خاتمی - خدمت حضرت آقا بودند. ایشان فرمودند من بعضی از طرحهایی و نظراتی را که به آن میرسم، بر اساس همین اطلاعاتی است که از همین ارتباطات مردمی به دست من میرسد. میبینم عجب نکات خوبی است. من کاملاً استفاده میکنم.
غیر از این، هر کدام از دستگاههای سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی در کشور، به نوعی گزارشهای کاری خودشان را شرایطشان، موقعیتشان، وضعیتشان، تحلیلهایشان، پیشنهادها و انتقاداتشان را برای آقا میفرستند. از این دستگاههای رسمی هم همه نوع گزارش میآید و همه اینها خدمت آقا داده میشود.
من واقعاً نمیدانم خدا چه برکتی به وقت ایشان داده که ایشان این همه فرصت میکنند و اینها را میخوانند. این خیلی عجیب است. اجازه دهید در اینجا خاطرهای را عرض کنم.
یک وقتی حضرت آقا مقالهای را در مجلهای خوانده بودند و این مقاله را خیلی پسندیده بودند یک بحث فقهی روز راجع به همین مباحث تولید نسل و ... بود. حضرت آقا نوشته بودند که نویسنده این مقاله را پیدا کنید و ببینید کیست و از او تشکر کنید، عجب مقاله خوبی نوشته است. ما رفتیم نویسنده این مقاله را که یکی از طلبههای جوان قم بود، پیدا کردیم. گفتیم این مقاله شما را حضرت آقا خواندند و خواستند از شما تشکر کنیم. ایشان تعجب کرد. یک طلبه گمنامی است. حضرت آقا را هم هیچ وقت ندیده و ایشان هم او را نمیشناختند! گفت حضرت آقا چطور مقاله مرا خواندند، من تعجب میکنم، آن هم مقاله من در یک مجله، من هم یک آدم گمنام! حالا یک کسی نام و نشان دار است، مقالهای مینویسد، تحلیلی مینویسد، مخاطب را جذب میکند که ببیند چی نوشته شده اما خواندن مقاله یک طلبه گمنام از سوی رهبری، خیلی تعجب دارد. گفت من تشکر حضرت آقا برایم خیلی ارزشمند است و اینکه ایشان این مقاله را خواندند و این وقت را گذاشتند، برایم خیلی جالب است که رهبری، این جور در همه عرصهها حضور دارد.
افراد مختلف هم با آقا دیدار دارند. اینکه بگوییم توده مردم، همه، به صورت مستقیم با حضرت آقا ارتباط دارند، این نیست. امکانپذیر هم نیست، امّا اینکه بگوییم نمایندگانی از بخشهای مختلف مردم با ایشان ارتباط دارند غیر از این دستگاههای رسمی این هم مبالغه نیست. یعنی از قشرهای مختلف مردم، هر کدام به نوعی مستقیم با آقا ارتباط دارند. یا میآیند با آقا صحبت میکنند یا به آقا نامه میدهند و ایشان هم مقیدند بخوانند. گاهی وقتها آقا دستوری میدهند، همه ما در دفتر تعجب میکنیم که از کجا دست حضرت آقا رسیده است. این جور نیست که مطالب و گزارشهایی که به ایشان داده میشود، از کانال دفتر یا از کانال فقط دستگاههای رسمی دولت باشد. ابداً این طور نیست. به موازات این، افراد با آقا دیدار میکنند و با واسطههایی با آقا مرتبطند. همین درس حضرت آقا، یکی از برکاتش همین ارتباط یک بخشی از مردم با آقا است. نامههایشان را میدهند، آقا هم مقیدند بخوانند.
من خاطرهای دارم عرض بکنم. سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند، در کتابخانه دیداری با جمعی از طلبههای جانباز داشتند. بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت میکردند. مرا صدا زدند. رفتم خدمتشان. دیدم یک نامه هفت هشت صفحهای از این کاغذهای بزرگ، با خط ریز نوشته شده بود. این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود. ایشان آن نامه را میخواندند. فرمودند این نامه را یکی از این جانبازانی که پایین بودند، به من دادند و نامهاش هم مفصل، امّا شیرین است. میخواهم همهاش را بخوانم. بعد به شما میدهم. به آن رسیدگی کنید. بعد فرمودند در این نامه، از دفتر ما گرفته تا بقیه، همه را زیر سؤال برده، هیچ کسی را مصون نگذاشته و خیلی چیزها گفته است!
ببینید، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهای طولانی را نفرمودند برای من خلاصه کنید. بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههای حضرت آقا بوده. فرمودند این نامه شیرینی است! خوب، طلبه جانبازی از روی احساس مسئولیت، نامه نوشته، حضرت آقا خوشحال از این بودند!
بنابراین کانالهای مختلف هست که به آقا گزارشها داده میشود و ایشان هم مقیدند نامههایی که به دست خود ایشان میرسد را بخوانند، خوب، رسانهها و اینها هم که هر کدام به نوعی باز مطالبشان خدمت آقا میرسد مجلهها، رسانهها، کتابها معمولاً کتاب برای ایشان زیاد میآید. بسیاری از افراد کتاب که مینویسند، یک نسخه برای ایشان میفرستند. حضرت آقا تورقی میکنند و در فضای این کتاب قرار میگیرند. این جور نیست که کتاب یا مجلهای که میآید، ایشان در قفسه بگذارند. نه، تورقی میکنند و در اشرافشان بر حوزه فرهنگ کشور و آنچه در حوزه فرهنگ میگذرد مسائل فیلم، سینما، کتاب، مجله - مقالات روزنامهها مؤثر است. ایشان کاملاً به روز هستند و واقعاً برای ما اعجابآور است که خدا برکتی به وقت ایشان داده که گاهی ماها آن قدرها فرصت نمیکنیم.
گاهی گزارشهایی ما میفرستیم خدمت حضرت آقا، احساس نمیکنیم ایشان بخوانند. ما فرصت خواندش را پیدا نمیکنیم. ولی وقتی خدمت ایشان میرود، میبینیم ایشان اینها را خواندهاند و رویش دستور دادهاند. البته عرض کردم اینها بعضی نکاتی است که من میدانم و طبعاً از همه چیز مطلع نیستم به جهت محدوده مسئولیتی که در دفتر دارم.
یک بحثی را حضرتعالی اشاره نفرمودید، ولی فکر میکنیم جزو کارهایی است که بعضاً آقا انجام میدهند، آن هم عقدهایی است که اینجا اتفاق میافتد. ظاهراً حضرت آقا شروط ویژهای هم برای پذیرش خواندن خطبههای عقد دارند. در این مورد هم اگر ممکن است توضیح دهید.
عقدها که الان دیگر تعطیل شده و ایشان الان خطبه عقد نمیخوانند، ولی آن موقعی که میخواندند، دوتا شرط داشتند؛ یکی اینکه مراحل قانونیاش طی شده باشد. دوم اینکه مهرش بیش از چهارده سکه نباشد.
این خاطره را من از قول آقای حداد عادل، نقل میکنم. ایشان گفتند وقتی حضرت آقا برای خواستگاری دختر ما، آمدند، فرمودند مهریه، هر جور خودتان میدانید باشد. شما دخترتان را دارید میدهید. ما آمدیم به خواستگاری دختر شما. هر جور خودتان میخواهید، مهر قرار بدهید. ولی اگر میخواهید من عقد را بخوانم، مهریه حداکثر چهارده سکه باشد. ولی شما هر چه بیشتر میخواهید، مهرتان را قرار بدهید، ولی کسی دیگر عقد را بخواند، من بر شما تحمیل نمیکنم.
آیا مجموعه آنچه که در دوران رهبری حضرت آقا گذشته، به عنوان خاطرات و تاریخ و فعالیتهای ایشان، الان دارد جمعآوری و مستندسازی میشود؟
دفتر نشر آثار، مشغول هستند. بله، انشاءالله امیدواریم زودتر به یک نتیجهای برسند و بخشهایی را چاپ کنند و در اختیار مردم قرار بدهند. چون مردم حقیقتاً از وضعیت آقا، زندگی و شرایط درونی حضرت آقا، خیلی مطلع نیستند و این خلا هست و مردم هم طالبند و تشنهاند که این مطالب را بدانند. انشاءالله دفتر نشر این کار را خواهد کرد.
گفتگو طولانی شد ولی باز هم دوست داریم اگر نکتهای حضرتعالی صلاح میدانید، بفرمایید.
برای آن که در حق حضرت آقا کوتاهی نشده باشد، خاطرات دیگری را هم نقل میکنم.
یک وقتی برخی از ائمه جمعه و بعضی روحانیون اصرار میکردند که چون درسهای بعضی از مراجع بزرگوار تقلید، از رادیو معارف پخش میشود، درسهای آقا را هم پخش کنید. خیلیها اصرار داشتند که چرا درس آقا پخش نمیشود. عرض کردیم این از آن مسائلی است که باید خود آقا نظر بدهند. ما نمیتوانیم. من رفتم خدمتشان و مطلب را عرض کردم. حضرت آقا فرمودند درس همه پخش میشود؟ عرض کردم نه، درس فلان آقا و فلان آقا و فلان آقا، درسهای فقهشان پخش میشود. این سه نفر درسشان پخش میشود. ایشان فرمودند اگر رادیو، آن امکان را داشت که درس همه آقایان را پخش کند، درس ما را هم آخرش پخش کنند. اگر نه، این هنر نیست که چون رادیو و تلویزیون در اختیار ما هست، ما درس و برنامههای خودمان را مرتب پخش کنیم. نه، درس ما ضرورتی ندارد پخش بشود و این را آقا نپذیرفتند.
باز در همین قضیه من خاطرهای دارم. مشهد خدمتشان بودیم. سر ناهار بود. موقع اخبار تلویزیون بود. اخبار ساعت 2 بعد از ظهر، این مراسم غبارروبی ضریح مطهر حضرت رضا (علیهالسّلام) را نشان میداد. ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود. باز فردا ظهر هم نشان داد. من آنجا خدمتشان نشسته بودم. ایشان فرمودند چند بار یک برنامه را نشان میدهند؟! چقدر افراط میکنند در نشان دادن برنامههای ما! من دیدم خود ایشان هیچ اقبالی به این چیزها اصلاً ندارند.
در مورد سادهزیستی ایشان، این را بگویم که یک وقت، کسی ندارد و ساده زیست است، آن خیلی کمال نیست. انسان داشته باشد و ساده زیست باشد، کمال است. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) داشتند و استفاده نمیکردند و کمال حضرت در این بود. حضرت آقا هم نمیخواهند استفاده کنند. به دیگران مخصوصاً به روحانیون خیلی تأکید و اصرار دارند و دغدغه این معنا را دارند، خصوصاً مسئولین، که مبادا زندگی اشرافی و تجملاتی داشته باشند و دنبال این زرق و برقهای دنیا باشند که برای حکومت دینی، اینها آفت است. دیگران را هم حضرت آقا نمیپسندند؛ نه خودشان تجملاتی هستند، نه ترویج تجملات میکنند. یک وقت یک عبای خوب برای ایشان هدیه آورده بودند، حضرت آقا عبا را به ما دادند و فرمودند این عبا را برای من آوردهاند. عبای گران قیمتی بود من که عبای چند ده هزار تومانی روی دوشم نمیاندازم ولی اگر بدهم به یک نفر، خود او عادت میکند که لباسهای آن چنانی بپوشد. این هم درست نیست. من نباید این کار را بکنم. به من فرمودند پس شما این عبا را بفروشید و تبدیل به سه، چهار عبا کنید و بدهید به چهار نفر. به یک نفر ندهید که این را ما ترویج نکرده باشیم. ما عبا را به قم بردیم، فروختیم و دادیم به سه چهار نفر.
یکی دیگر از مطالب شنیدنی، برخوردهای آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگواری ویژهای دارند و سینه ایشان از هر گونه کینه و عقده و ناراحتی از هر کس پاک است، مثل آینه، صاف است، خدا میداند. من بارها شده خدمت ایشان، به تناسب وضعیت و مسئولیتم در دفتر و حوزه کاریام، راجع به بعضی از روحانیون با ایشان صحبت کردم. وضعیتشان و گرفتاریهایشان را گفتم که یک توجهی به آنها بکنیم. بعضیها را ایشان شناختند، فرمودند بله، این آقا مثلاً در فلان جا قبل از انقلاب عجب منبرهایی علیه ما میرفت. چه سخنرانیهایی علیه ما میکرد. چه کارها! چون ایشان از ناحیه بخشی از متحجرین در مشهد، حقیقتاً در فشار بودند؛ خودشان یک وقت چنین مضمونی را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدس نماها در مشهد، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک! ساواک این قدر مرا آزار نمی داد.