معرفی وبلاگ
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است. این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حـریـم مـقـدس وارد نـشوید. ای هـمسـفران ! لازمـه ی ورود به این سـرزمیـن ، داشـتـن دل هایـی پـاک و بی آلایش است. حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس حماسه ها آفریدند.
دسته
پيوندهاي روزانه
زن ، دفاع مقدس و امنیت ملی
زنان و حضور در عرصه های نبرد
تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس
تأثیر عوامل معنوی در امنیت زنان ایثارگر
حماسه عاشورا نقطه عطف حضور زنان
ممکن ساختن غیرممکن‌ها
صلح بدون جنگ؟
هیچ وقت جنگ‌طلب نبودیم
ترحم بر پلنگ تیزدندان؟
راه قدس از کربلا می‌گذرد
خرمشهر چه شد؟
چرا حمله نمی‌کنید؟
زنان قهرمان در دوران جنگ
از قرآن سوزی تا تمدن سوزی
فرزند خاک، تصویر تازه زنان در دفاع مقدس
زنان قهرمان کشور ما
زنان آثار ارزشمندی درباره دفاع مقدس خلق کرده‌اند
فیلم مستند هشت سال دفاع مقدس
آلبوم تصاویرسرداران شهید
عملیات ثامن الائمه
بسیار مهم و خواندنی و عمل کردنی
مناجات شهدا با خدا
شهادت طلبی
ترور یا دفاع از کیان اسلام؟
شهید معصومه خاموشی
طلبه صفر کیلومتر!
زن نه شیرزن!!!
روزشمار دفاع مقدس
سجده باپیشانی سوراخ
دوکوهه
وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش
عراق
سُرفه ای کن تا بدانم هنوز نفس می کشی!
شهید احمد کشوری
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی
ولایت فقیه ، تداوم امامت
گلزار زندگی
جسم نحیفان کجا و بار کجا...
چهل حدیث در مورد شهید و شهادت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 905008
تعداد نوشته ها : 1009
تعداد نظرات : 11
جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس
 مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان
 جشنواره وبلاگ نويسي دفاع مقدس استان يزد
  مسابقه وبلاگ نويسي معبر
نقش زنان در دفاع مقدس

Rss
طراح قالب
GraphistThem231

(به بهانه شهادت شهید محمد عاشوری، دانشجوی مهندسی پتروشیمی-دانشگاه امیرکبیر تهران)

..... از درز کلمات دهها جزوه، صدها کتاب، هزاران معادله، تا فراسوی بلند خاکریز ها، از رسم سه گوش مثلث بر لوح کاغذ تا ترسیم هندسه زیبای نخلها بر صفحه خونین دشت،از انبوهx ها و yها و دعوای صدها تانژانت و کتانژانت برای رفتن به آن سوی تساوی تا آرامش آن همه قایق، از دبستان تا دانشگاه، و از دانشگاه به ؟!

بیچاره پدر که چه آرزوها داشت! سالها در آن دکان حقیر فریاد زد تا تو امروز عصای دست پیری اش باشی، و مادر که نسیم یاد تو چون بید پیکر نحیفش را می لرزاند و دست در زنبیل خالی امید می کند و می گرید.

تو چه تنها بودی! هیچ کس نمی دانست که در پس این رخسار نحیف چه مظلومیتی نهفته است! مثل یک گل، هزار احساس ظریف، هزار رنج در سکوت یک نگاه و هزار خوبی در طراوت لبخند و هزار درد نهفته که لبی هرگز برای گفتنش باز نشد.

تو چه تنهایی! که هیچ اشکی در قفایت نریخت و هیچ قلبی برایت نتپید. حتی همینها که این همه سنگت را به سینه می زنند و ...، آنان که کاغذ سیاه می کنند، همین فردا تو را از یاد خواهند برد، و تو می مانی و خاطر رنجور پدر و غم بی ساحل مادر، و چه سخت است این همه رنج!

... ولی یادگار خاطره های تو در آبهای گرم کارون، اروند، در زیر نخلهای بلند «ابوشانک»، و بر زمین گرم «شلمچه» هنوز باقی است. آن دمهای آخر، هر چه لحظه های عمرت کمتر می شد و هر چه زمان آن به صفر نزدیک می گردید (x−›0)، روح تو، به بی نهایت ابدیت (y) میل می کرد.

Y=lim 1/x  (x−›0)

اما هنوز، همان پویندگان راستین راهت، شعرهای نغز و طنین گرم آوازهایت را در زیر باران هزاران اخگر ترجیح وار ترنّم می کنند، که:

«خدایا امام را قائم دار!» همین.

 


از کتاب حرمان هور - دستنوشته های شهید احمدرضا احمدی (دانشجوی رتبه ی اول پزشکی)


دسته ها : شهدا و جنگ
شنبه 1389/6/13 6:32
X