بسم الله الرحمن الرحیم
اذا جا ء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا
در این لحظه که قلم را بدست گرفته ام نمی دانم چه بنویسم و در این فکرم که رسالت سنگین ما را قلم می تواند به جهانیان برساند یا نه.
به هرحال از همرزمانم شروع می کنم و حماسه خونینشان را بازگو می کنم می گویم که چگونه این جانبازان با خون خود وضو ساختند و می گویم که چگونه چون شهابی درخشان بر سینه ظلمانی کفر تاختند.
خدایا تو خود شاهد باش که این مجاهدان راه اباعبدالله با چه قلب پاکی به میدان رزم آمدند و چگونه جان به جانان سپردند.
و خدایا تو خود شاهد باش که این رهروان خط سرخ تشیع چگونه در زیر این فشار های طاقت فرسا آخ هم نگفته و فقط تکه کلامشان شکرالله بود.
و خدایا تو خود نیز شاهد باش که این ایثار گران بخاطر اینکه بگویند فلانی جبهه رفته یا بخاطر فرار از درس و غیره به جبهه نیامدند.
چرا که با تحمل این همه سختی، فشار، عاشقانه بسوی میدان رزم می شتابند و وقتی موقع عبور از معبر مین میرسد بر سر رفتن روی مین دعوا می کند که من بروم آن یکی میگوید اول من باید بروم و دیگری می گوید من...
شاید شما دنیا پرستان بدبخت بگوئید: خوب تقصیرشان نیست، آخوندها مغزشان را شستشو دادند و آنها بچه های تازه بدوران رسیده ای هستند که عشق ماجراجوئی دارند، اما پروردگاری که شاهد جانبازی مخلصانه این شهیدان بخون خفته در شب عملیات بودی در قیامت خود بر اعمال و حرفهای یاوه این دنیا پرستان حکم کن چرا که رسالتی را که این شهیدان داشتند آنان دنبال نکردند و در خواب خرگوشی خود بیشتر فرو رفتند.
شما را بخدا دیگر بس است تا کی میخواهید از صبح که بلند می شوید تا شب کلاه بر سر هم بگذارید و ظلم کنید؟!
پس کی می خواهید بفهمید که این دنیا جای ماندن و خوشگذرانی نیست. و بالاخره تمام می شود و فانی خواهد شد؟
آیا فکر این را کرده اید که فردا در مقابل خدا و رسولش و علی علیه السلام و تمام شهدای غرق بخون اسلام سر افکنده و شرمسارید و آنجاست که به خود می آیید اما دیگر فایده ندارد!
به عنوان یک بنده کوچک خداوند کلامی با ملت مسلمان و شهید پرور ایران دارم و آن اینکه قدر امام را بدانید و به منافقان کوردلی که در شهرها به هر وسیله ای ضربه میزنند آنچنان تو دهنی بزنید که دیگر صدایشان در نیاید.
اما شما همرزمانم کلامی نیز با شما دارم و آن اینکه ای رزم آوران اسلحه ام را بر زمین مگذارید مبادا جنگ با کفار و منافقین سستی کنید تا فردا در مقابل خداوند و شهدای غرق بخون اسلام شرمنده نباشید.
و اما تو ای رب العالمین نمی دانم چگونه شکر ترا بجا آورم چرا که به من توفیق رزمنده بودن در راهت را عطا فرمودی و دیگر اینکه مرا به فوز کامل رساندی و شهادت را نصیبم ساختی امیدوارم که از گناهانم درگذری ای پروردگار عالم.
و نیز سخنی با شما پدر و مادر عزیزم دارم، پدر و مادری که در راه رفاه فرزندشان سختیهای زیادی متحمل کردند و زجر زیادی کشیدند...
امیدوارم خداوند صبری بزرگ به شما عنایت فرماید و به اینکه فرزندتان به فیض شهادت در راه خدا رسیده افتخار کنید و با صبر و مقاومتتان مشت محکمی بر دهان منافقان بکوبید.
حتی در آن جهان منتظرت میباشم تا در قیامت شهادت دهم تو مادر عزیزم چقدر شبها بر بالینم بیدار ماندی و تو پدرم چقدر خودت گرسنگی را تحمل کردی تا من سیر باشم و چه سختیها و بد بختیهائی که بخاطر سعادت من کشیدید.
امیدوارم اگر گاهی اوقات باعث زحمت شما شده ام مرا به مقام والای پدر و مادر بودنتان ببخشید.
در پایان از تمام دوستان و فامیل حلالیت می طلبم، امیدوارم هر چه زودتر خداوند نصرتی را به تمام جهان بگستراند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جمعه ۱۷/۱۲/۶۳
رضا کعبه زاده