هماکنون این وصیتنامه را در کمال عقل و شعور به رشته تحریر درمیآورم و اعتقادات خود را به مبانی قرآن و سنت محمد (ص) و اهلبیتش و نظام جمهوری اسلامی ایران ابراز کرده و به دین اقرار میکنم: "اشهدانلا الهالاالله و اشهد ان محمد رسولالله و اشهد ان علیا ولیالله " نیز اعتقاد دارم به رجعت ... و هماکنون در این برهه از زمان،ندای هل من ناصر ینصرنی از زبان پیر عشق،تقوی مجسم،ملکه در قالب انسان،سالک جماران و به قولی که بر حق هم گفتهاند،ندای حسین زمان به گوش میرسد و جوانان حزبالله یا جندالله،به این ندا لبیک میگوید. وصیت به پدر و مادرم و امت شهیدپرور و ایثارگر ایران پدر و مادر عزیز و مهربانم! همانطور که 20 سال پیش خدا مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ کردید و الحق که از هیچ کوششی دریغ نکردید و درآن هنگام مرا با قنداق سفید بستید، هماکنون صاحبش امانتش را میخواهد و شما با همان دستها مرا با پارچه سفید (کفن) به صاحب اصلیش بازگردانید.... اما امام، به والله قسم امام یک نعمت الهی است و ما حزباللهیان تا آخرین قطره خون خود را،در راه هدفش که همان مکتب محمد (ص)است،نثار میکنیم. او از سلاله پاک حسین (ع) و ابراهیم ثانی است،برادران و خواهرانی که عاشق این مکتب هستید،خود را با کتابهای اسلامی که صدها فقیه و فیلسوف و عالم زحمت کشیدهاند،انس دهید و با آنها دست دوستی دهید. ...اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولیالامر منکم به تبلیغات عوامل خارجی شرقی و غربی گوش فرا ندهید و از سازمانهای بینالمللی همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل،عفو بینالمللی و کلیسای واتیکان خوف به خود راه ندهید، چه پروندهای این سازمان همه تاریک و کثیف است .... وصیت میکنم بر سنگ قبرم نوشته شود: "عشاق اگر لقای تو را آرزو کنند،باید ز خون خویشتن اول وضو کنند" 24/2/1361