پیش از فروپاشی صدام یکی از استدلال های آمریکا برای توجیه افکار عمومی در حمله به عراق ، نجات مردم و به ویژه زنان از نظام دیکتاتوری بود. در بیش تر اخباری که از عراق منتشر شد ، جدا از فقر اقتصادی و فضای بسته و خوفناک استبداد و حکایت کشتار و شکنجه ی مردم ، کشتار زنان به بهانه ی قتل های ناموسی ، به طور اخص از موارد مکرر بود و این تصور وجود داشت که با فروپاشی صدام ، رنگ زیبای آزادی و برابری بر جامعه ی عراقی به یکسان پاشیده شود ، اما وقایع بعدی ثابت کرد که این معضل به آسانی قابل حل نیست. بخش پنجم : نتیجه سکوت مجامع بین المللی شروع جنبش فمینیسم با هدف حذف ظلم هایی بود که در طول تاریخ به زن روا داشته اند ، ولی متأسفانه ارمغان این جنبش ، تغییر ظلم به زنان بود نه تعطیل آن. در حالی که زنان عراق و افغان از کمترین حق که امنیت است ، محرومند چگونه می توان کنوانسیون «رفع کلیه ی اشکال تبعیض بر ضد زن» را جزء قوانین مترقی و کارآمد برای زنان عصر حاضر دانست؟! چگونه است که وقتی در کارگاه بررسی جنگ ها و آثار آن بر زنان ، بررسی سند کنفرانس پکن در تایلند برگزار می گردد ، هیچ یک از زنان فمینیست شرکت کننده در کارگاه ، اشاره یی به خشونت های اعمال شده بر زنان عراق و افغان نمی کنند؟! و تنها یک زن ایرانی با اعتراض به عدم طرح مشکلات زنان عراق و افغان ، سکوت سنگین اجلاس را می شکند. فمینسم با ذره بین قرار دادن اشکال سنتی ستم بر ضد زنان ، از تحلیل اشکال جدید ستم جنسی ، طفره می روند. امروزه برخی کشورهای صنعتی ، از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران جوان که بیش تر آنان دختران آسیایی هستند ،به حساب می آیند و برخی کشورهای در حال توسعه همچون تایلند ، اقتصاد خود را بر اساس تجارت بین المللی سکس استوار کرده اند به گونه ایی که سالیانه میلیون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه از کشورهای مختلف جهان را به خود جذب می کنند. آمار رسمی ، نزدیک به یک میلیون نفر زن خدماتی (روسپی) را در کارنامه ی تایلند ثبت کرده و آمار های غیررسمی از چند برابر این میزان حکایت می کنند. در حالی که در اجلاس های بین المللی ، گروه های خاص خادمین سکس و لزبین (هم جنس بازان) کارگاه تشکیل داده از حقوق انسانی خود سر میدهند ، زنان عراق در زندان ابوغریب در مقابل چشمان شوهر خود مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. مشکل زنان عراق و افغان را ، نه می توان در لابه لای سرمایه داری جست و جو کرد و نه نقض قوانین. مشکل عمده ی مجموع زنان در طول تاریخ ، ناشی از جهل و خودپسندی است. اگر چه جهل و خودپسندی منحصراً در جنس مذکر تحقق نمی یابد و در جنس مؤنث هم به گونه ایی خاص ،و ستم آفرینی می کند اما امکانات استعدادی مرد ، وی را در موقعیتی قرار داده است که ستم برآمده از جهل و خودپسندی در او به نوعی ملموس تر و زننده تر بروز یافته است. دور شدن از ارزش های انسانی و اخلاقی ، وقتی چاشنی جهل و خودپسندی گردد ، بستر و زمینه های ظلم بر زنان را مهیا می نماید. در عصر جدید نیز که آن را عصر حکومت علم و تکنولوژی می دانند ، جهالت در لباس علم ، به ایفای نقش می پردازد و انسان عصر جدید که خود کامگی را در شکلی نو به ظهور می رساند ، به صورتی پیچیده تر بر ضد زنان ستم روا می دارد. آیا زنان فمینیسم در آمریکا یک بار زحمت به خود داده اند تا نسبت به فجایع و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان زبان به اعتراض گشایند و از حرمت زن به دفاع برخیزند؟! آیا در انگلستان بیانیه یا اطلاعیه ایی بر ضد سیاست های دشمنانه ی بلر ، در همکاری با بوش صادر گردید؟! حال چه باید کرد؟ اصلاح ذهنیت ؛ نخستین گام است. بر اساس بینش دینی برای دست یابی به وضعیت مطلوب که همانا رفع ستم از زنان است ، باید از اصلاح ذهنیت ها آغاز کرد. در مرحله ی نخست لازم است محوریت آرامش و سعادت را جایگزین محوریت توسعه ی رفاه کرد. توسعه ی رفاه به معنای دست یابی به امکانات مادی و امکان پاسخگویی به خواسته های درونی ، نه تنها آرامش را به ارمغان نم آورد بلکه زمینه ساز توسعه ی اضطراب های بشر و دوری از مسیر زندگی است. «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره ی کهف ، آیات 103 و 104) رفاه مادی ، تنها به ما می گوید چه بخواهیم ، حال آن که دست یابی به سعادت و آرامش منوط به آن است که بدانیم چه بخواهیم و چه نخواهیم؟